زینب دختر جوانی از افغانستان است که تا قبل از به قدرت رسیدن طالبان در دانشگاه درس میخواند و در کنار آن در یکی از رادیوهای محلی کار میکرد. او در برنامهریزی و برگزاری رویدادهای فرهنگی فعال بود و باور داشت زنان باید در جامعه حضور پررنگتری داشته باشند، اما با تسلط طالبان همه چیز فرو ریخت، دانشگاهها برای زنان بسته شدند و کار در رسانه نیز برای او به خطر افتاد.
زینب از سکوت در برابر ظلم طالبان ناتوان بود و در تظاهرات خیابانی علیه تبعیض صدای خود را بلند میکرد، اما حضورش در اعتراضات باعث شد از سوی طالبان شناسایی شود. از ترس بازداشت و شکنجه، تنها گزینهٔ ممکن برای نجات، ترک افغانستان بود. او هنوز با بغض از روزهای کابل یاد میکند؛ از کافههای پل سرخ، از برنامههای فرهنگی جوانان، از شهری که پر از امید بود، اما امروز همهٔ آن خاطرات به گذشتهای دور تبدیل شدهاند.
زینب به پاکستان پناه برد؛ جایی که تصور میکرد میتواند برای مدتی کوتاه در امنیت بماند و شاید روند درخواست ویزای بشردوستانهاش به سرانجام برسد. مدتی در اسلامآباد زندگی کرد و در کنار کلاس زبان انگلیسی تلاش کرد آیندهای تازه بسازد، اما آرامش کوتاهمدت او با اعلام دولت پاکستان برای اخراج مهاجران افغان در سال ۲۰۲۳ به کابوسی تازه بدل شد.
طبق آمار سازمان ملل، از زمان آغاز طرح بازگردانی مهاجران غیرقانونی در سپتامبر ۲۰۲۳ تاکنون بیش از یک میلیون مردم افغانستان ناچار به بازگشت از پاکستان شدهاند؛ در حالی که بسیاری از آنها دارای مدارک معتبر یا در انتظار انتقال به کشورهای ثالث مانند آلمان، کانادا و آمریکا بودهاند. پاکستان بیش از ۲.۸ میلیون مردم افغانستان را در خاک خود جای داده است، اما در ماههای اخیر سختگیریها، بازداشتها و اخراجها بهطور چشمگیری افزایش یافته است.
«زینب در پاکستان در خانه را میبندد و وانمود میکند که خانه نیست. او حالا از صدای در هم میترسد.»
زینب یکی از همین هزاران نفر است که مدت دو سال در پاکستان هر روز با ترس از درِ خانه بیرون میرود. او روایت میکند: «یکبار وقتی ویزایم را برای تمدید داده بودم، چند پلیس به خانهام بدون اجازه و با کفش وارد شدند و با خشونت لفظی و زورگویی من را به حوزهٔ پلیس بردند. تازه آمده بودم، زبان اردو بلد نبودم و نمیدانستم چگونه باید از خودم دفاع کنم. پس از ساعتها بازجویی فهمیدم پلیسها رشوه میخواهند. نخواستم رشوه بدهم چون جرمی مرتکب نشده بودم و در نهایت با دخالت یکی از دوستانم آزاد شدم.»
مدتی بعد دولت پاکستان دستور داد افغانها باید دو شهر بزرگ، اسلامآباد و راولپندی، را ترک کنند. زینب میگوید هر روز خبر دستگیری افغانها را میشنود و وقتی صدای کوبیدن در به گوشش میرسد، قلبش از ترس میلرزد. یک روز دوباره پلیسها به خانهاش آمدند؛ حتی وقتی مدرک تمدید ویزایش را نشان داد، قبول نکردند. آنها پاسپورتش را گرفتند و گفتند اگر همراهشان نرود، پاسپورتش را پس نخواهند داد. زینب میگوید: «ترجیح دادم پاسپورتم را از دست بدهم ولی خودم همراهشان نروم، چون مطمئن بودم که دیپورت میشوم.»
در نهایت با دخالت صاحبخانه که مردی پاکستانی بود، پلیس پاسپورت را بازگرداند اما تنها به شرط پرداخت رشوه. از آن روز به بعد، زینب درِ خانهاش را از پشت میبندد و وانمود میکند که در خانه نیست. او روزها را در سکوت و اضطراب میگذراند. در شهری که قرار بود پناهگاه باشد، حالا در هراس از بازداشت زندگی میکند.
«دولت پاکستان حتی خرید سیمکارت را برای افغانها ممنوع کرده است»
برای زینب و بسیاری از افغانها در پاکستان، زندگی پر از محدودیت است. او پس از مدتی ناچار شد از اسلامآباد به شهری کوچکتر برود تا شاید آرامش بیشتری بیابد، اما مشکلات همچنان ادامه دارند. از سپتامبر دولت پاکستان خرید سیمکارت را برای افغانها ممنوع کرده است. بسیاری از افغانها حتی آنهایی که سالها در پاکستان زندگی کردهاند یا کارت شناسایی دارند، حالا دسترسی به سیمکارت ندارند. نداشتن سیمکارت یعنی قطع ارتباط با خانواده، دوستان و تکنولوژی.
تمدید ویزا نیز به چالشی طاقتفرسا تبدیل شده است. زینب میگوید: «برای تمدید ویزا بارها درخواست دادم اما هر بار رد شد. تا امروز ۴۰۸ دلار جریمه شدم و صاحبخانهام هم تهدید کرده که بدون ویزای معتبر اجازه ندارم در خانه بمانم و باید آنجا را ترک کنم.»
پاکستان و ایران دو کشوری هستند که بیشترین پناهجویان افغان را در خود جای دادهاند، اما اکنون هر دو کشور فشار و بازگردانی را شدت بخشیدهاند. شرایط در داخل افغانستان هر روز بدتر میشود؛ دختران از تحصیل بازماندهاند، زنان از کار منع شدهاند و فضای مدنی بهکلی بسته شده است.
«زنان افغان امروز در یکی از بدترین شرایط حقوقی و اجتماعی جهان زندگی میکنند»
بر اساس گزارش سازمان ملل، زنان افغان امروز در یکی از بدترین وضعیتهای حقوقی و اجتماعی جهان زندگی میکنند. آموزش متوسطه و دانشگاه برای دختران ممنوع است، کار در بیشتر نهادها برای زنان غیرممکن شده و کوچکترین اعتراض با خطر بازداشت یا ناپدید شدن همراه است. بازگشت اجباری به چنین شرایطی نقض آشکار حقوق بشر و حقوق بینالملل است.
در حالی که صدها هزار افغان مانند زینب در پاکستان در انتظار سرنوشت خود هستند، روند انتقال و تخلیهٔ آنها به کشورهای امن تقریباً متوقف شده است. بسیاری از آنها ایمیل تأیید از نهادهای اروپایی، از جمله وزارت داخله آلمان (BAMF)، دریافت کردهاند، اما ماههاست منتظر تماس بعدی ماندهاند.
«سکوت جامعه جهانی شاید به معنای خاموشی هزاران زندگی باشد»
جامعهٔ جهانی، بهویژه دولت آلمان، باید بداند که تعلیق این روند، جان هزاران انسان را به خطر انداخته است. افغانهایی که در فهرست انتقال قرار دارند، افرادی هستند که به خاطر همکاری با نهادهای بینالمللی، فعالیت رسانهای یا دفاع از حقوق زنان، اکنون در معرض خطر مستقیم قرار دارند.
از سرگیری روند تخلیه و اسکان مجدد نه تنها یک اقدام بشردوستانه، بلکه وظیفهای اخلاقی و انسانی است. زینب و هزاران زن و مرد دیگر، نه مهاجران اقتصادی بلکه بازماندگان سرکوباند. آنها فقط میخواهند در جایی زندگی کنند که دیگر مجبور نباشند از پلیس، صدای در، تلفن و حتی از زنگ خانه بترسند.
امروز زینب در شهری کوچک در پاکستان زندگی میکند؛ در خانهای که هر لحظه ترس آمدن پلیس را دارد. او نه میتواند به افغانستان بازگردد، نه در پاکستان امنیت دارد و نه میداند آیا وعدهٔ انتقال به آلمان روزی محقق خواهد شد یا نه. سرنوشت او نمادی از هزاران افغان است که میان مرزها، سیاستها و بیتفاوتیها گرفتار شدهاند. اگر جامعهٔ جهانی و بهویژه دولت آلمان سکوت کند، این سکوت شاید برای هزاران زندگی به معنای خاموشی همیشگی باشد.
گزارشی از زهرا نظری
Bild: Privat