در جهان هستی بسیار کم پیش میآید که سرنوشت ملتها باهم مشابه و یا یکسان باشد. اما در حال حاضر میتوان به یک استثناء اشاره کرد: سرنوشت ملتهای افغانستان و ایران از بسیاری جهات یکسان اند. هر دو کشور توسط روحانیون افراطی یکی سنی افراطی و دیگری شیعه افراطی اداره میشود، حاکمان هر دو رژیم خود شان را منتسبان خدا میدانند و هر نوع مخالفت با رژیم شان را مخالفت با خدا، پیغمبر و شرعیت عنوان میکنند، هر دو رژیم در جهان منزوی اند، شهروندان هر دو کشور حق انتقاد ندارند و جواب انتقاد سربریدن، اعدام، گلوله، شلاق و زندان است.
اگر زنان نمیبود، آیا این رژیمها چیزی برای گفتن داشتند؟
حاکمان ایران هموراه فریاد میزنند که اگر “تار موی” زنان دیده شود، این مساوی با بداخلاقی و منجر به بی بند و باریهای جنسی در جامعه میشود. در افغانستان دختران و زنان حق تحصیل و کار ندارند (فقط دختران اجازه دارند تا صنف/کلاس ششم درس بخوانند). اگر به خطابههای سردمداران هر دو رژیم نگاه کنیم، اگر زنان و حجاب را از سخنرانیهای شان حذف نمائیم، آنها چیزی زیادی برای گفتن ندارند.
فساد اخلاقی برای (آخندها و ملاها) جایز است، اما برای عموم مردم مجازات سنگسار و اعدام در پی دارد
مستندات زیادی در باره فساد اخلاقی حاکمان هر دو کشور در سالهای اخیر رسانهیی شده است. حتی در برخی موارد فساد اخلاقی آنها با هم جنس بوده است، اما دریغا که حتی یک نفر از آنها به کوچکترینی جزایی محکوم شده باشد. در جانب مقابل جزاهای وحشیانه و غیر انسانی برای مردم عام صادر میشود. در بسیاری موارد حاکمان هر دو کشور بالاتر از قانون تشریف دارند.
شیعیان در افغانستان و سنیها در ایران شهروندان درجه دوم هستند
هر دو رژیم از افراطی ترین رژیمهای خودکامه مذهبی در جهان بشمار میروند. هر دو کشور جمعیت قابل توجه سنی و شیعه دارند. اما در هردو کشور (در ایران شیعی، سنیها و در افغانستان سنی، شیعیان شهروندان درجه دوم هستند). در ایران هیچ وزیر و یا والی/استاندار سنی را نمی توان یافت و همچنان در افغانستان هیچ وزیر و یا والی شیعه بر سر کار نیست. حتی در روزهای اخیر امیرالمومنین طالبان برای چند ولایت عمدتا شیعه نشین شورای علمای را بر سر کار آورده که حتی یک عالم شیعه هم در آن حضور ندارد. انگار حاکمان دو کشور از نگاه عملکرد، عقبگرایی، خرافات، مقابله با تمدن، مخالفت با نوگرایی، تعصب ووووو مانند سیبی اند که از وسط دو نیم شده باشند.
استفاده از نام مردم
هر دو رژیم همیشه از نام مردم برای مقاصد شان استفاده میکنند. حاکمان هر دو رژیم همواره از جیب مردم خرچ میکنند. توذههای میلیونی اکثریت را دشمن خطاب مینمایند و اقلیت جیروخوار وابسته به خود را مردم میخوانند.
مخالفت با رای مردم و آزادی بیان و دموکراسی
هر دو رژیم خودکامه با آزادی بیان مخالف اند. رسانههای آزاد و غیر وابسته واقعی در هر دو کشور وجود ندارد. انتخابات در ایران به قدری نمایشی و دستوری است که حتی حامیان رژیم نیز به آزاد نبودن انتخابات اعتراض دارند. در ایران “رهبر معظم انقلاب” و در افغاسنتان “امیرالمونین” همهکاره اند، هر دوی شان صلاحیتهای یک سلطان خودکامه را دارند و در مقابل به هیچ کسی هم پاسخگو نیستند. انتخابات آزاد، آزادی بیان و دموکراسی را فرهنگ غربی میدانند و مقابله با آن را از فرایض شان عنوان میکنند.
Photo by engin akyurt on Unsplash