آیا شما هم بعد از چند سال زندگی در اینجا و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات عجیب و غریب مهاجرت و غربت، با خود آرزو کردهاید که کاش همان اول میتوانستید که به یک کشور دیگر بروید؟ مثلا سویدن، دانمارک، فرانسه یا هر جای دیگر؟
رسیدن به آلمان برای بسیاری از مهاجران مانند یک رویاست. احمد (نام مستعار) یکی از کسانی است که با خانواده برای رسیدن به آلمان حدود ۳ سال در راه بودند. او میگوید که در جنگلهای تاریک و سرد، در کمپهای بسته پولند برای امیدوار نگه داشتن دخترانش آلمان را مانند یک بهشت توصیف میکرده است:« جایی که وقتی به آنجا برسیم دیگر نگران هیچچیزی نخواهیم بود.» البته کدام مهاجری با این رویا به این طرف نیامده است. رویای یک زندگی بهتر. بالاخره بعد از سه سال یعنی یک هزار و ۹۵ روز توانستند به آلمان برسند. اما آیا شرایط برای آنها طوری پیش رفت که میخواستند؟ آیا آلمان همان بهشتی بود که تصورش را میکردند؟
اما مهاجرانی که خوشبختی انتخاب مقصد را دارند به چند دلیل در کشور مشخصی پناهنده میشوند. مهمترین آن شاید این باشد که کجا آنها را راحتتر میپذیرد. دریافت این معلومات نیز عموما از طریق تعریف کردن دوستان و آشنایان به دست میآید و بیشتر مهاجران عقیده داشتند یا دارند که آلمان بهترین کشور با بیشترین قبولی است. اتفاقات ۲۰۱۵ و صحبتهای آنگلا مرکل نیز در شکل گرفتن این باور بیتاثیر نبودند. حالا بعد از گذشت چندین سال ما چه میدانیم؟ آیا هنوز فکر میکنیم که آلمان نسبت به کشورهای دیگر اروپایی برای مهاجرین بهتر بوده است؟
آلمان در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی
من با مطالعه آخرین آمار دریافت تابعیت در بین کشورهای اروپایی متوجه چیز دیگری شدم. این آمار قبولی مهاجرین نبود بلکه تعداد کسانی را نشان میداد که توانسته بودند پاسپورت همان کشور را بدست بیاورند. اما شاید دیگر قبولی اهمیت بزرگی نداشته باشد وقتی ندانی که آیا میتوانی در کشوری که هستی خانهای بسازی و آنجا را روزی وطن حداقل دومت صدا کنی. در کمال تعجب آلمان پایینتر از دانمارک قرار داشت و بیشترین درصد متعلق به سویدن بود. سویدن را حدس میزدم چون بسیاری از دوستان و آشنایان من که حتی بعد از من آنجا رفتند توانسته بودند که “سویدنی” شوند و نکته جالبش این است که (حداقل آنهایی که من میشناسم) به شدت روی آن کشور غیرت دارند. کشور همسایه آنجا یعنی دانمارک اما کاملا در طرف دیگر این ماجرا قرار دارد. کسانی که با آنها در دانمارک صحبت کردم، جز نژادپرستی و توهین از طرف مسئولین چیزی نمیگویند. با این وجود ایستادن دانمارک بالاتر از آلمان برایم غیر قابل باور بود.
در آمار نشر شده در سایت mediendienst-integration.de، سویدن با ۸.۶٪ بالاترین مقدار اخذ تابعیت را داشته و لیتوانی با ۰.۲٪ در آخرین مکان قرار گرفته است. آلمان نیز با ۱.۱٪ در کمال ناباوری بعد از دانمارک ۱.۳٪ ، سوئیس ۱.۶٪ و فرانسه ۱.۷٪ قرار دارد.
شرایط اخذ تابعیت آلمان چگونه است؟
در سال ۲۰۲۱ بیش از ۱۳۱ هزار نفر تابعیت آلمان را دریافت کردند که رشد ۲۰٪ را نسبت به سال ۲۰۱۹ نشان میدهد. نکته جالب توجه رشد بیسابقه گرفتن تابعیت در بین مهاجرین سوری بوده که جایگاه ترکیهایها را گرفتهاند. مهاجرین سوری با ۱۹ هزار و ۱۰۰ اخذ تابعیت در صدر بودند و سپس ترکیه با ۱۲ هزار و ۲۰۰ نفر و رومانیا با ۶ هزار و ۹۰۰ مورد در ردههای بعدی قرار داشتند. اما در سال ۲۰۰۰ ترکیه با ۸۹ هزار و ۹۰۰ نفر در صدر قرار داشت و فقط یک هزار و ۶۰۰ نفر از سوریه توانسته بودند که تابعیت آلمان را دریافت کنند. این آخرین آمار نشر شده توسط سایت www.destatis.de است. سهم افغانها در این سال، ۳ هزار و ۱۷۵ نفر و ایران ۴ هزار ۲۰ مورد بوده است. افغانهای بین ۲۰ ساله تا ۴۵ ساله با یک هزار و ۹۷۵ نفر و بعد زیر ۲۰ سالهها با ۸۲۵ نفر بیشترین کسانی بودند که توانسته بودند تابعیت خود را دریافت کنند. برای ایرانیها نیز ۲۰ تا ۴۵ سالهها با ۲ هزار و ۵۴۵ مورد و بعد ۴۵ تا ۶۵ سالهها با ۷۱۵ نفر بوده است.
تفاوت بین ایالتها
گرفتن تابعیت نیز در سال ۲۰۲۱ در ایالتهای آلمان کاملا مختلف بوده است. مثلا سارلند با (۸۳۵) ۱.۴۸٪ و بادن ووتنبرگ (۱۷۳۰۵) ۱.۹۳٪ کمترین میزان دادن تابعیت را داشتند و مکلنبورگ فورپومرن با (۸۶۰) ۴.۶۵٪ و تورینگن (۸۵۰) ۴.۶٪ بیشترین میزان قبولی را داشتند. البته بیشترین تعداد قبولی با ۲۹ هزار و ۲۵۰ نفر در ایالت نوردهاین وستفالن و بعد با ۲۳ هزار و ۱۶۰ مورد در بایرن بوده است. اما درصد قبولی در این ایالتها نسبت به تعداد مهاجرین با ۲.۱۷٪ و ۲.۷۵٪ در میانههای جدول قرار داشتند. در هامبورگ ۵ هزار و ۲۵۰ نفر و در برلین ۷ هزار و ۸۲۰ نفر توانستند که تابعیت آلمان را اخذ کنند.
احمد و رسیدن به آلمان بعد از سه سال
اما برگردیم به احمد، پدری که بالاخره بعد از سه سال به آلمان رسید و مانند بسیاری مجبور شد در یک شهر کوچک دور افتاده زندگی کند. هیچ مشکلی برایش دیگر مهم نبود چون سقفی روی سر خانودهاش داشت و جایی آزاد برای کودکانش که درس بخوانند. او هم مثل خیلیها با خود میگفت ” مهم نیست چقدر اینجا سخت است. چقدر دلم گرفته است. چقدر تنها هستم و چقدر تحقیر میشوم. مهم این است که کودکانم آیندهیشان تضمین شده است.” اما کم کم اروپای رویایی روی دیگرش را به آنها نشان داد و آنها خیلی زود نامه اخراجی را به خاطر اثر انگشت کشوری که ۲ سال در آن زندانی بودند را دریافت کردند. حالا باید جایی برمیگشتند که هیچ مهاجری را قبول نمیکند. این را مینویسم چون آمارهای بالا تمام داستان نیستند. این ارقام میتواند برای مردم یک کشور مثل یک قصه رمانتیک باشد و برای مردم جایی دیگر یک داستان تراژیدی. احمد یک نمونه از مهاجرانی است که هنوز داستان مهاجرتشان تمام نشده و مثل تمام کسانی که هنوز در راهند و یا در خیمههای یونان یا زندانهای پولند چشم انتظارند و یا اینکه با چهل نفر دیگر در قایقی ۴ نفره روی آبهای خروشان دریای سیاه سرگردان هستند، دیگر راهی برای برگشت ندارند.
جلال حسینی