سه ماه گذشت… اسمش را نمیدانم چی بگذارم. سقوط خانه… آوارگی… بدبختی…
ولی سه ماه گذشت به همین سادگی و کم کم تصویر وحشتناکی که غیر قابل باور بود مثل هر خبر دور دست دیگری عادی و بی ارزش میشود. مردم به زندگی خود ادامه می دهند و دیگر انسانهای اسیر و همه چیز باخته آن کشور به سادگی از یادها میروند. چه کسی فکرش را میکرد که این نسل در همین زندگی کوتاه، تغییر رژیم را چند بار تجربه کند. حقیقتا چه کسی فکرش را میکرد که برگردیم به دوران پنج سالهای که مثل یک کابوس گذشت. دورانی که حتی فکر کردن به آن باعث ترس میشد. اما حالا این کابوس جزئی از حقیقت زندگی ما شده و راهی به جز پذیرفتن آن نداریم. هر چقدر هم که غیر ممکن به نظر برسد.
از افغانستان تا اسلواکی
با همه این اتفاقات، تعدادی از مردم توانستند که از کشور بگریزند. احمد یکی از دوستان نزدیکم و از هنرمندان کشور به همراه همسرش نیز جزئی از این افراد بودند. درست با رسیدن طالبان و شروع پروازهای تخلیه از افغانستان او هم توانست همراه گروهی به اوکراین و سپس به اسلواکی فرار کند. به او و همراهانش گفته بودند که شما را به آلمان یا کانادا انتقال خواهند داد. زیرا اسلواکی کشور مهاجر پذیری نیست و ماندن آنها در آنجا بیفایده است. اول آنها را به یک کمپ دور افتاده در مرز اسلواکی و اوکراین بردند تا مدت دو هفته قرنطینه خود را سپری کنند تا همچنین در این زمان به کارهای آنها رسیدگی شود. دو هفته شد یک ماه و بعد سه ماه… هیچ کس، سراغی از آنها نگرفت. درست مانند افغانستان که خیلی زود از یادها رفت. هر چند که نباید فراموش کرد، همین که آنها تا اینجا رسیده بودند نیز چیزی شبیه معجزه بود. آن هم در شرایطی که میلیونها نفر دیگر در شرایط عجیب و تاسف بار کشور برای زنده ماندن هنوز دست و پا میزنند. اما گویی دست و پا زدن بخشی از زندگی پر تلاطم ما شده است. چه برای کسانی که ماندند و چه برای آنها که توانستند بروند… .

کمپ مهاجرین در اسلواکی
آیا آلمان کشور آرزوهاست؟
گذشتن از مرزهای اروپا نیز هر روز سختتر شده است، خصوصا از مرزهای اروپای شرقی. سرد شدن هوا نیز کمکی به این موضوع نمیکند. در این شرایطی که آلمان در خبرها از کمک به هنرمندان، کارمندان محلی و ژورنالیست خبر میداد، من هم تلاش کردم که شاید بتوانم از طریق همین کمکها کاری برای دوستم انجام دهم. این تلاش دوبارهای بود دقیقا بعد از ایمیلها و تلفنهای بیپایان گروهی از هنرمندان و ژونالیستهای مقیم آلمان بود که از دولت اینجا درخواست نجات تعدادی از شهروندان افغانستان را کردیم. هر راهی که بلد بودیم را رفتیم. راههایی که هرگز به جایی نرسید و پیامهایی که هرگز جوابی به آنها داده نشد. دوباره وقتی از دوستان آلمانی کمک خواستم که اگر راهی برای آمدن احمد و همسرش به آلمان وجود دارد به من بگویند. آنها بدون جستجو فقط میگفتند که خوب است که جانش در خطر نیست. همانجا بماند و زندگی کند. طوری حرف میزدند که گویی همین که او زنده مانده کافی است. همین که او جایی رسیده و جانش در خطر نیست، بیش از چیزی است که استحقاقش را دارد. چه غمگین است که بدانی درون یک حباب زندگی میکنی. این دنیای فانی سالهاست که حبابی شده برای کسانی که به دنبال یک خانه امن برای زندگی کردن میگردند.
تصمیم بین ماندن و رفتن
احمد و زنش تصمیم گرفتند از کمپ بستهای که مدت طولانی آنجا بودند فرار کنند و به این طرف بیایند. راههای مختلفی را پرس و جو کردند. به گفته احمد، تعدادی توانسته بودند رد شوند ولی بسیاری نیز گیر افتادند. او گفت حتی تعدادی به امید رسیدن به غرب اروپا، زیر کامیون یا قطارها میخوابیدند.”مسئولین ما را میترسانند که اگر بیرون از کمپ گیر بیفتید تا یک سال زندانی خواهید شد.” بهترین راه، “ماندنتان” در همان زندان کوچک است. او به من گفت هر بار که میخواستند بیرون بروند یک نفر نیز آنها را همراهی میکرده تا مبادا فرار کنند. این در صورتی بود که تا شروع پرونده مهاجرتشان اگر مریض میشدند باید تمام مخارج را خودشان پرداخت میکردند. “من پایم به شدت درد میکرد و همسرم معده درد شده بود. مجبور شدیم به آمبولانس زنگ بزنیم و فقط برای چند قرص، یکبار ۲۰۰ دلار و دفعه بعد ۱۰۰ دلار پول دادیم. من دیگر از تداوی خودم منصرف شدم.” این جملهها را با عصبانیت پشت تلفن به من گفت. “همه راهها را بستهاند و مجبورمان کردند که اینجا بمانیم و از طرف دیگر هم به ما میگویند که ما مهاجر نمیخواهیم. نمیدانیم چه کنیم.” صدای درمانده و ناامید او آرام شد و منتظر بود که من راهی به او پیشنهاد کنم. اما نمیدانست که من هم مثل او فقط به درهای بسته خوردهام.
اسلواکی در سال ۲۰۲۰ فقط ۱۱ مهاجر پذیرفته است
به گفته احمد، آنها به همراه حدود ۳۰ مهاجر دیگر از کشورهای مختلفی مانند، افغانستان، الجزایر و سوریه در کمپ اول بودند که اثر انگشت هیچکدام هنوز گرفته نشده بود. “وقتی میخواستند که ما را به کمپ بسته یعنی زندان ببرند مجبور شدیم همینجا شست بدهیم.آنها میگفتند که باید همینجا به عنوان مهاجر ثبت نام کنید وگرنه بین شش تا ۹ ماه زندان خواهید رفت.” احمد میگفت که نظر به سایت iom.sk کشور اسلواکی در سال ۲۰۲۰ فقط ۱۱ نفر را به عنوان مهاجر پذیرفته است. نظر به این سایت، از سال ۱۹۹۳ تاکنون حدود ۵۹ هزار و ۳۵۲ نفر در اسلواکی درخواست مهاجرت دادند که فقط ۸۷۴ نفر آنها قبولی این کشور اروپایی را دریافت کردهاند. بدتر از همه اینکه اسلواکی بعد از پولند و رومانیا دارای کمترین تعداد مهاجر در بین دیگر کشورهای اروپایی است.
مهاجران فراموش شده!
“نظر به این شرایط و قوانین سخت، بسیاریها با وجود انگشتنگاری، تلاش میکنند که ازین کشور بیرون بروند.” احمد با گفتن این کلمات نشان میدهد که خودش هم به امید راهی برای رفتن از این کشور است. راهی که حتی اگر امکان پذیر شود، با قوانین سخت شنگن بیفایده به نظر میرسد. آنها در جهنمی به اسم کشور امن اسیر شدهاند.
احمد و همسرش نیز مانند صدها هزار مهاجر دیگر توانستند که جایی برسند که امنیت دارند ولی زندگی نه. مثل، ایران، پاکستان، ترکیه، یونان،َ اوکراین، چک، اسلواکی و … . شاید تنها خوبی آنها داشتن سرپناه است، در صورتی که بسیاری دیگر در راههای خطرناک اروپا یا حتی در کشور امنی مثل یونان فقط یک خیمه کوچک دارند و زمستان وحشتناکی پیش رویشان است. آنها مهاجرانی هستند که پشت دروازههای اروپا گیرکرده اند و کشورهایی مانند آلمان چشمشان را به روی این حقیقت تلخ بسته است. آنها انسانهایی هستند فراموش شده….