احمد چهارساله بود که افغانستان در آتش جنگ میسوخت و مجبور شد با خانوادهاش شبیه میلیونها افغان دیگر، برای یافتن سرپناهی جهت زنده ماندن، راهی ایران شود. او در ایران از درس محروم بود و نتوانست شامل مکتب شود. وقتی در سال ۲۰۰۱ رژیم امارت اسلامی طالبان در اثر حمله نیروهای ناتو نابود شد، احمد و خانواده اش به امید یک آغاز نو، راهی کابل شدند. با فروپاشی رژیم طالبان، افغانستان روزهای بهتری را آغاز کرده بود و لانه های امید در دل همه مردم جوانه زده بودند.
احمد و خانواده اش در کابل به دور از تحقیر و توهین های که برای یک مهاجر افغانستانی در ایران معمول شده است زندگی کرد و هرچند با دشواری، اما با امیدواری و تلاش، تحصیلاتش را تا جایی پیش بُرد که شامل یک دانشگاه خصوصی در رشته حقوق و علوم سیاسی شد.
چالشهای زندگی در افغانستان بار دیگر، دامن احمد را گرفت و او را مجبور ساخت تا تحصیل اش را که به سال دوم دانشگاه رسانیده بود ترک کند. احمد افغانستان را به قصد دست یافتن به زندگی بهتر ترک کرد و سرنوشت او را به آلمان رساند.
آلمان، سرزمین فرصتهای جدید
احمد حدود چهار سال قبل با امید و هیجان به آلمان رسید. او از همان ابتدا برای دست یافتن به فرصتهای جدید که در آلمان مهیا است به فکر آموختن زبان آلمانی شد و دانش زبان آلمانیاش را تا سطح عالی تقویت کرد. علاقهای شدید او به ادامه تحصیل در آلمان باعث شد تا هر راه ممکن برای رسیدن به هدف خود را امتحان کند. در اولین تلاشها متوجه شد که وارد شدن در رشته حقوق آن هم در آلمان کار بسیار دشوار و حتی نا ممکن است، از این رو خواست تغییر رشته دهد و در بخشی کار کند که هم برایش دلچسپ باشد و هم نیاز آن در جامعه آلمان وجود داشته باشد.
احمد از میان فرصتهای موجود در آلمان رشته پرستاری را برای آموزش و کار برگزید. رشتهی که کمبود نیروی کار در آن دولت فدرال آلمان را با چالش جدی روبرو کرده است و علت آن نیز افزایش شمار سالمندان در این کشور گفته شده است. از آنجا که یکی از مراحل راه یافتن و آغاز یک دورهی از آموزشهای حرفهای در اینجا ارزشیابی اسناد تحصیلی پناهندگان از سوی مرکز اطلاعات مدارس (Schulinformationszentrum) است، او نیز تلاش کرد این مرحله را طی کند. احمد که با سپری کردن دورههای آموزش زبان و داشتن اسناد معتبر در این زمینه، امیدوار بود فرصت تحصیل در رشته پرستاری را بدست آورد، تلاشهایش برای تأیید اسناد تحصیلی و وارد شدن به دورهای از آموزش حرفهای در رشته پرستاری، به بن بست خورد و از مسیر این تلاشها دست خالی برگشت.
بنبست بروکراسی
احمد که بابت تلف شدن زمان و بدست نیاوردن هدفاش ناراحت است میگوید: «سه سال تمام تلاش کردم تا بتوانم به یک دورهای از آموزشهای حرفهای راه پیدا کنم اما چانس با من یاری نکرد. با وجود کوشش زیاد اسناد تحصیلیام در آلمان مورد تأیید قرار نگرفت تا بتوانم در رشته پرستاری به آموزش بپردازم و آیندهی شغلی مطمئن داشته باشم.»
از آنجا که برای وارد شدن و فرا گرفتن تعدادی زیادی از دورههای آموزش حرفهای نیاز به مدارک چون گواهینامه فارغ تحصیلی مدرسه و مدرک زبان آلمانی است و از مدتی به این سو مرکز اطلاعات مدارس مدرک مدرسه و دانشگاههای خصوصی افغانستان را مدار اعتبار ندانسته و تأیید نمیکند، تعداد زیاد از جوانان افغانستانی فرصتهای بزرگ تحصیلی و شغلی را از دست داده اند. احمد نیز یکی از افرادی است که بروکراسی پیچیده و زمانگیر ادارات دولتی آلمان، با وجودی که هم شرایط پذیرش را داشته و هم نیاز در این بخش جدی است، او را از از رسیدن به اهداف باز داشته است.
احمد که حالا پدر یک فرزند است، آرزو داشت روزی لباس فارغالتحصیلی دانشکده حقوق را بر تن کند و به عنوان یک عضو جوان در قوه قضاییهای کشورش خدمت کند اما بخت با او همراه نشد و امید بعدیاش برای یافتن زندگی مناسب و شغل مطمین آلمان بود که اینجا نیز با چالش بزرگی مواجه شده است.
احمد اکنون سراپا نا امیدی است و اتفاقاتی که برایش در افغانستان و اکنون در آلمان افتیده، از او یک مرد خسته، افسرده، نا امید و بدون هیجان ساخته است. احمد میگوید: «باور دارم که دیگر هیچگاه نمیتوانم به آرزوهایم برسم. بوجود آمدن این موانع و برطرف نشدن آن با تلاشهای مکرر باعث تضعیف روحیه انسان میشود و دیگر توان مقابله با آن باقی نمیماند.»
او که اکنون ۲۸سال عمر دارد و فرزندش چهارسال قبل به دنیا آمده است، میگوید که فرصتی برایش باقی نمانده است تا به تحصیل فکر کند. احمد شدیداً بابت نداشتنِ شغل مطمین و مناسب نگران است و میگوید: «باید برای تأمین نیازمندیهای خانوادهام دست به کار شوم.»
(تصویر نمادین است)
Photo: pixabay