در عصر فناوری و ارتباطات، شبکههای اجتماعی به بخش جداییناپذیر از زندگی روزمره انسانها تبدیل شدهاند. نوجوانان و جوانان، به عنوان کاربران اصلی این فضاها، بیش از هر گروه سنی دیگری درگیر دنیای مجازی شدهاند. آنچه در ابتدا راهی برای برقراری ارتباط، سرگرمی و اطلاعرسانی بود، حالا به بحرانی جدی در حوزه سلامت روان و اجتماعی نسل جوان بدل شده است. اعتیاد به شبکههای اجتماعی، پدیدهای است که آرام اما بیرحمانه ذهن و رفتار نوجوانان را درگیر کرده و آثار بلندمدتی در شکلگیری شخصیت، عزت نفس و حتی آینده آنها بر جای میگذارد.
ریشههای اعتیاد: چرا نوجوانان اینقدر وابستهاند؟
دوران نوجوانی، دورهای از تحولات روانی، جسمی و اجتماعی است. در این مرحله، فرد به دنبال هویت، پذیرش اجتماعی و اثبات خود است. شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، تیکتاک و اسنپچت، ابزارهایی قدرتمند برای دیدهشدن، تأیید گرفتن (از طریق لایک و کامنت) و اتصال با دیگران فراهم میکنند. این عناصر برای ذهن در حال رشد نوجوان، بسیار وسوسهبرانگیز هستند.
مغز نوجوانان بهطور طبیعی مستعد دریافت پاداش است. هر نوتیفیکیشن، لایک یا پیام جدید باعث ترشح دوپامین، مادهای شیمیایی که احساس لذت ایجاد میکند، میشود. به همین دلیل است که نوجوانان بارها در طول روز تلفن خود را چک میکنند و حتی در ساعات خواب، آرام و قرار ندارند. این چرخه اعتیاد، با الگوریتمهای هوشمند شبکههای اجتماعی که محتوای جذاب و هدفمند ارائه میدهند، تقویت میشود.
نشانههای اعتیاد: وقتی سرگرمی به وسواس تبدیل میشود
اعتیاد به شبکههای اجتماعی، برخلاف اعتیادهای سنتی، کمتر قابل مشاهده است. با این حال، نشانههایی وجود دارد که میتواند زنگ خطر را به صدا درآورد:
صرف زمان بیش از حد در شبکههای اجتماعی، حتی در زمانهایی که باید صرف درس یا خواب شود.
اضطراب یا بیقراری در صورت دسترسی نداشتن به اینترنت یا موبایل.
کاهش تعاملات واقعی با دوستان و خانواده.
کاهش تمرکز و افت تحصیلی.
مقایسه مداوم خود با دیگران و احساس ناکافی بودن.
پیامدهای روانی و اجتماعی: از اضطراب تا انزوا
مطالعات متعدد نشان دادهاند که استفاده بیشازحد از شبکههای اجتماعی با افزایش افسردگی، اضطراب، احساس تنهایی و کاهش اعتماد به نفس در نوجوانان مرتبط است. مقایسه زندگی واقعی با زندگیهای فیلترشده و غیرواقعی در فضای مجازی، نوعی تحریف از واقعیت ایجاد میکند که میتواند به احساس بیارزشی یا نارضایتی دائمی منجر شود.
همچنین، نوجوانانی که بیشازحد به فضای مجازی وابستهاند، اغلب در مهارتهای ارتباطی واقعی، حل مسئله، و حتی تصمیمگیریهای زندگی دچار ضعف میشوند. این افراد ممکن است در بزرگسالی نیز با چالشهایی مانند عدم پایداری در روابط اجتماعی، مشکلات شغلی و کمبود مهارتهای زندگی مواجه شوند.
نقش خانواده و آموزش: پیشگیری بهتر از درمان
والدین، معلمان و مسئولان آموزشی باید نقش فعالتری در آگاهسازی و هدایت نوجوانان ایفا کنند. تعیین زمانهای مشخص برای استفاده از تلفن همراه، الگوسازی صحیح از سوی والدین، و ایجاد فرصتهای جایگزین مانند ورزش، هنر و تعاملات واقعی، میتواند از شدت وابستگی به فضای مجازی بکاهد. آموزش تفکر انتقادی در مدارس، به نوجوانان کمک میکند تا محتوای شبکههای اجتماعی را با دیدی واقعگرایانه ببینند و گرفتار مقایسههای بیهوده یا الگوبرداری ناسالم نشوند.
دنیای واقعی را از دست ندهیم
شبکههای اجتماعی آمدهاند که بمانند، اما چگونه استفاده کردن از آنها، در اختیار ماست. نوجوانان سرمایههای آیندهاند و باید یاد بگیرند که فناوری ابزاری برای رشد است، نه قفسی برای روح و ذهن. بگذاریم آنها زندگی واقعی را تجربه کنند؛ با خندههای بدون فیلتر، دوستیهای حقیقی و خاطراتی که در حافظه ثبت میشوند، نه فقط در گالری گوشیها.
نورالله رحمانی