محمد صادق علی زاده ۵۴ ساله شهروند افغانستان که دارای چهار فرزند است با همسرش بخاطر اخراج نشدن از آلمان به یک کلیسای در حومه اشتوتگارت پناه بردند. آقای علی زاده در سال ۲۰۲۲ به آلمان آمد.
مسیر دشوار رسیدن به آلمان
آقای علی زاده برای رسیدن به آلمان مسیرش را از ایران آغاز کرد و روانه ترکیه شد و از آنجا به یونان آمد و بیش از ۳ ماه را در کمپ موریا که هیچ گونه امکانات حد اقلی ابتدایی برای زندگی نداشت، گذراند. بعد از آن او و خانواده اش را به یک کمپ دیگر در ۷۵ کیلومتری آتن انتقال دادند و حدود دوسال را در این کمپ ماندند. آقای علی زاده میگوید که: “در این کمپ از ما مصاحبه گرفت و درخواست پناهندگی ما رد شد. کسانی که درخواست شان رد میشد دوباره به ترکیه فرستاده میشدند، ما هم ناگزیر شدیم با مشکلات فراوان با پای پیاده به آلبانی برویم و بعد از سپری کردن مدتی به مونینیگرو رفتیم. بعد از آن به بوسنی آمدیم و دو ماه را در این کشور گذشتاندیم. تمام این راهها را در جنگلات پیاده طی کردیم و زمانی که بوسنی رسیدیم برفباری نیز آغاز شده بود. در مرز بوسنی و کراوسی که رسیدیم ما را نگهداشتند. در این مرز توسط کمکهای مردمی به ما خیمه، یک کمی لباس گرم و مواد غذایی داده شد. در این مرز ما حدود چهل خانواده بودیم و بعد از مدتی وارد کرواسی شدیم. در کرواسی پلیس ما را دستگیر کرد و از ما نشان انگشت گرفت. حدود یک ماه و نیم در کرواسی ماندیم. در مجموع رویه پلیس کرواسی با ما بد نبود. بعد از گذراندن این مدت دوباره با پای پیاده از کرواسی به اسلوانی حرکت کردیم. در اسلوانی نیز نشان انگشت ما را گرفتند و مدت ۱۸ روز بخاطر کرونا در قرنطین ماندیم. بعد از بیرون شدن از قرنطین به ایتالیا رفتیم و از مسیر ایتالیا به سویس رسیدیم و در این کشور نیز نشان انگشت ما را گرفت و بلاخره به آلمان رسیدیم.”
آغاز مشکلات در آلمان
آقای علی زاده بعد از رسیدن به آلمان خودش را به یک کمپ پناهجویان در نزدیکی اشتوتگارت معرفی کرد. بعد از حدود دو ماه در نخستین مصاحبه اش از او در مورد مسیر ورودش به آلمان پرسیده شد و او به آنها گفت که در تمامی این مسیر به هر کشوری که رسیده، نشان انگشت دارد. در ماه پنجم ۲۰۲۲ مصاحبه بعدی شان انجام شد. بعد از مدتی برای آنها گفتند که شما در کرواسی نشان انگشت دارید. بعد از مصاحبه دومی حدود چهار تا پنج ماه دیگر نیز در کمپ بودند و دراین مدت زبان آلمانی میآموختند. بعد از مدتی توسط یک فردی به آنها هشدار داده شد که احتمالا در یکی دو روز آینده به کرواسی اخراج خواهند شد.
پناهنگی در کلیسا
آقای علی زاده میگوید که با وکلیل اش تماس گرفت و وکیل شان به آنها گفت که برای جلوگیری از اخراج به کلیسا پناهنده شوند. آقای علی زاده همراه با خانواده اش به کلیسا پناهند شدند و مدت هشت ماه را در یک خانهای که مربوط کلیسا بود و در نزدیکی آن قرار داشت زندگی میکردند. در این مدت او همسرش اجازه نداشتند از خانه خارج شوند. اما فرزندان شان در این مدت به مدرسه میرفتند و اگر آنها را پلیس در بیرون از محدوده کلیسا دستگیر میکرد، کلیسا مسئولیت نداشت. آقای علی زاده میگوید که: “در زمانی که در کلیسا پناهنده بودند، به آنها آنقدر رسیدگی میکردند که واقعا سپاسگزار آنهاست. برخورد آنها آنقدر انسانی و با محبت بود که زبان از گفتن آن عاجز است.”
از او پرسیدم که فعلا در چه وضعیت است؟ او میگوید که براساس تلاش کلیسا برای همسر و فرزندانش قبولی سه ساله و برای خودش قبولی یک ساله داده شده است.همسر آقای علی زاده میگوید زمانی که آنها یا بچهها مریض میشدند، یک پزشک کلیسا از آنها عیادت میکرد و به آنها دارو میداد. آنها، برخورد پلیس و مردم کشورها دیگر کشورها نیز دیده و تجربه کرده اند، اما هیچ کدام از برخوردها براساس حقوق بشر و کرامت انسانی نبوده است.
دین و ملیت مطرح بحث نیست
همسر آقای علی زاده میگوید که قبل از پناهنده شدن در کلیسا طوری به آنها گفته شده بود که هرکسی که در کلیسا پناهنده میشود، باید دین خود را عوض کند و مسیحی شود. در حالی که این موضوع اصلا واقعیت ندارد و اصلا از دین پناهنده نمیپرسند و آنها تنها به کرامت انسانی احترام میگذارند.
پناهندگی کلیسا مراحل پیچیدهای دارد
برای روشنی بیشتر این موضوع با خانم “شتیفی گاوگر” مسئول این کلیسا گفتگو نمودم و از او پرسیدم که : روند پناهنده شدن افراد در کلیسا چگونه است؟ شتیفی گاوگر: روند مشخص و کلی وجود ندارد. در واقع همیشه مهم است که از قبل ارتباطی بین افراد برقرار شود، یعنی شبکهای بین پناهجویان و کلیسای محلی وجود داشته باشد. ما یک وکیل در لودویگزبرگ داشتیم که در مسائل پناهندگی به ما کمک میکرد. او گفت که این خانواده شش نفره با فرزندانشان شانس خوبی دارند اگر بتوانند به پناهگاه کلیسا بروند. سپس شورای کلیسا، یعنی جمع اعضای مسنتر و سخنگویان کلیسا، مورد مشورت قرار گرفتند. از آنها پرسیده شد که آیا میتوانند برای این خانواده پناهگاه کلیسا فراهم کنند؟ این یک مشاوره بود و بعداً رأیگیری شد. ما همچنین با یک کشیش پناهندگی در اشتوتگارت از کلیسای ملی تماس داشتیم. او مشاوره داد و گفت: «اگر این کار را میکنید، باید به دقت فکر کنید که آیا میتوانید برای مدت طولانی تحمل کنید.» شورای کلیسا تصمیم گرفت که به این خانواده این فرصت را بدهد.
چه خدماتی به کسانی که در کلیسا پناه میگیرند ارائه میدهید؟
شتیفی گاوگر: منظور شما این است که ما برای آنها چه کاری انجام دادیم؟ ما برایشان یک آپارتمان فراهم کردیم. پناهگاه کلیسا در ساختمان کلیسا نبود، بلکه در یک اتاق دیگر بود. خانواده احتمالاً این را برای شما توضیح دادهاند. ما یک مهدکودک داریم و در این مهدکودک یک آپارتمان کوچک آزاد شده بود که ما آن را به خانواده واگذار کردیم. ما همچنین تمام نیازهای دیگرشان را فراهم کردیم تا بتوانند در آنجا بمانند. وسایل خانه تهیه شد، آشپزخانه مجهز شد، و از طریق کلیسا به خانواده کوپنهایی برای فروشگاه غذا داده شد. من به عنوان کشیش و چون در کنار آنها زندگی میکنم، مرتباً به آنها سر میزدم و میپرسیدم آیا چیزی نیاز دارند. همچنین یک زن از کلیسا آمد تا با بزرگسالان زبان آلمانی تمرین کند، زیرا آنها اجازه نداشتند از محدوده خارج شوند.در طول زمستان، ما خانواده را برای شام کریسمس دعوت کردیم. این نوعی ارتباط بود و ما حتی موفق شدیم که برای فرزند کوچکترشان یک جای خالی در مهدکودک پیدا کنیم. این یک موفقیت بزرگ بود چون بسیاری از خانوادهها منتظر جای خالی در مهدکودک بودند.
آیا در این مدت غذا، نوشیدنی و مقداری پول هم به آنها کمک کردید؟ بله، از طریق گروه پناهندگی، کسی بود که بعضی اوقات غذا میآورد. ما کسانی را داشتیم که نان میآورد. از طریق کلیسا ما کوپنهایی برای فروشگاه غذا داشتیم.بزرگسالان اجازه نداشتند از محدوده خارج شوند، اما کودکان میتوانستند به فروشگاه غذا بروند. این یک نکته مهم بود. خود من هم همیشه آخر هفتهها به آنجا میرفتم و میپرسیدم چه چیزی نیاز دارند و برایشان خرید میکردم.
خیلی ممنون، خانم گاوگر. یک سوال دیگر: اگر دولت بخواهد با زور پناهجویان را از کلیسا بیرون کند، واکنش کلیسا چه خواهد بود؟ آیا این ممکن است اتفاق بیفتد؟
خانم گاوگر: خدا را شکر، هنوز چنین اتفاقی نیفتاده است. این اولین پناهنده کلیسایی بود که داشتیم. قبلاً هرگز پناهنده کلیسایی نداشتیم و این اولین و تنها مورد بوده است. ما از ابتدا به مقامات اطلاع دادیم، یعنی همان طور که آقای شلخت، کشیش پناهندگی از کلیسای ملی، اولین بار با مقامات تماس گرفت و گفت که این خانواده در پناهگاه کلیسا است. ما هیچ چیز پنهانی انجام ندادیم. همه چیز به طور علنی انجام شد.
سوال آخر، خانم گاوکر: فکر میکنم که مذهب در اینجا نقشی ندارد. من با این خانواده صحبت کردم. آنها مسلمان هستند، اما اجازه دارند در اینجا زندگی کنند و از شما بسیار راضی بودند. آیا مذهب یک پناهنده اهمیتی ندارد؟ درست است.
خانم گاوگر: در اینجا بحث نجات یک انسان است و مذهب هیچ نقشی نداشت. ما حتی آنها را برای شام کریسمس دعوت کردیم. در کریسمس، مسیحیان با مهمانان خود غذا میخورند و ما با هم غذا خوردیم. آنها از طریق باغ اجازه داشتند به خانه ما بیایند و با هم کریسمس را جشن گرفتیم.ما یک پزشک در جامعه کلیسا داریم و در این مدت خانواده بیمه درمانی نداشتند. پزشک گفت که اگر به دکتر نیاز باشد، او آماده کمک است.
متن: نورالله رحمانی
Foto: Claudia Anders