سقوط جمهوریت در افغانستان در آگوست ۲۰۲۱ یکی از بزرگترین و تلخترین، وقایع تاریخی و سیاسی دوران معاصر افغانستان به شمار میرود که تأثیرات عمیقی بر جامعه این کشور و مردم آن به جای گذاشته است. این رویداد نه تنها نظم سیاسی افغانستان را دگرگون کرد، بلکه به عنوان یک ضربه روحی جمعی (ترومای جمعی) بر روی وضعیت روانی فردی و جمعی افغانها تأثیر گذاشت. از آنجا که سه سال از این حادثه تلخ میگذرد، میخواهم در این مقاله اشارهای به اثرات و پیامدهای ناگوار این ترومای جمعی روی مردم افغانستان به خصوص زنان و دختران داشته باشم.
زاویه های پنهان سقوط جمهوریت افغانستان از دید روانشناسی
ترومای جمعی به رویدادی اطلاق میشود که تأثیرات روانی شدیدی بر گروه بزرگی از مردم به جا میگذارد. سقوط جمهوریت و بازگشت طالبان به قدرت، نماد یک شکست بزرگ (به تعبیر نظامیان افغان معاملهی پنهانی قدرت) و ناگهانی برای بسیاری از مردم افغانستان بود. این ترومای جمعی، ناشی از احساس ناامنی، بیپناهی، و ناتوانی در تغییر وضعیت است که بسیاری از افغانها را در بر گرفت. علاوه بر این، از دست دادن ارزشهای اجتماعی، فرهنگی و دموکراتیک، پیشرفت نسبی در عرصه علم و دانش که طی دو دهه گذشته به تدریج در جامعه نهادینه شده بود، به تشدید این ترومای جمعی دامن زد.
ترومای جمعی در افغانستان به ویژه در میان زنان و دختران، اقلیتها و افرادی که در دوران جمهوریت به ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشری باور داشتند، خیلی شدید است. محدودیتهای شدید طالبان بر زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم افغانستان، به ویژه برای زنان، این احساس ترس و ناامنی را به اوج خود رسانده است. طوری که زنان و دختران دیگر اجازه بيرون شدن از خانه و رفتن به محل کار، مکتب و دانشگاه را ندارند، جوانان اجازه تراشیدن ریش و کارمندان دولتی اجازه برگشت به وظایف قبلی شان را ندارند، تجاران زیادی به یکباره همه هست و بود شان را از دست دادند، قشر بزرگی از جامعه برای نجات جان شان دست به از فرار کشور زدند و افراد بسیاری در مواجهه با این تغییرات ناگهانی، دچار احساس بیپناهی و بیقدرتی شدهاند که از ویژگیهای بارز ترومای جمعی است.
بحران هویت در اثر از دست دادن ارزشهای اجتماعی و فرهنگی
سقوط جمهوریت منجر به ایجاد یک بحران هویت عمیق در میان مردم افغانستان شده است. طی دو دهه حاکمیت جمهوریت، یک هویت ملی جدید مبتنی بر ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر و عدالت اجتماعی در حال شکلگیری بود. این هویت که در برابر گذشتهی طالبانیزم به عنوان یک ضد هویت قرار داشت، با سقوط جمهوریت به شدت تضعیف شد. اکنون بسیاری از مردم افغانستان دچار نوعی سردرگمی و بحران هویت شدهاند، زیرا هویت گذشته که با جمهوریت پیوند خورده بود، دیگر امکان بروز و تحقق ندارد.
این بحران هویت به ویژه در میان جوانانی که طی دوران جمهوریت به دنیا آمده و رشد یافتهاند، محسوستر است. این نسل که با ارزشهای مدرن قرن ۲۱، آموزش بهتر و امید به آیندهای روشنتر بزرگ شده بود، اکنون با یک وضعیت جدید و متفاوت مواجه است که بسیاری از آنها را دچار بحران هویت و سردرگمی کرده است. این بحران میتواند به احساس بیمعنایی، ناامیدی و کاهش انگیزه برای زندگی منجر شود. و بنابر گزارشات نشر شده در طول سه سال حاکمیت طالبانی بر افغانستان بیشتر از هزاران جوان دست به خودکشی زده اند که خود نمایانگر بحران هویتی، بی معنی بودن زندگی، قطع امید از آینده در میان جوانان این کشور میباشد.
افسردگی و ناامیدی در میان جوانان
افسردگی و ناامیدی دو پیامد عمده روانشناختی هستند که در پی سقوط جمهوریت و بازگشت طالبان به قدرت، در میان مردم افغانستان به شدت گسترش یافتهاند. ناامیدی از آینده و احساس شکست در تلاش برای ساختن یک جامعه بهتر، به افسردگی گسترده در میان مردم منجر شده است. این افسردگی نه تنها ناشی از ازدست دادن امید به آینده، بلکه نتیجه ترس از گذشته و بازگشت به وضعیتهای گذشته است که طالبان با خود به همراه آوردهاند.
برای بسیاری از افغانها، سقوط جمهوریت به معنای از دست دادن تمام دستاوردهایی است که طی دو دهه گذشته به سختی به دست آمده بود. این از دست دادن، به ویژه برای زنانی که در این دوره از حقوق و آزادیهای بیشتری برخوردار شده بودند، عمیقتر و تلختر است. بسیاری از این زنان اکنون با محدودیتهای شدیدتری مانند پوشش اجباری، عدم اجازه سفر بدون محرم شرعی، ازدواج های اجباری، منع تحصیل و کار زنان مواجهاند که منجر به افسردگی، اضطراب و حتی تمایلات خودکشی در میان آنها شده است، تنها در سه سال گذشته بیشتر از ۶۵ فیصد خودکشی ها در میان زنان و دختران بوده است، البته آنچه از گزارشات رسانه ها بدست آمده است بیشتر این رویدادهای خودکشی در سال ۲۰۲۴ در میان دختران و زنانی بوده است که بعد از سپری نمودن چند مدت بازداشت در زندان طالبان و برگشت به خانه دست به خودکشی زنده اند، آخرین مثال آنرا دو دختری از بامیان و دایکندی به ثبت رسانده اند.
مهاجرت گسترده متخصصين
سقوط جمهوریت نه تنها یک ضربه بزرگ و جبران ناپذیری به ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان است، بلکه رویدادی است که قشر تحصیل کرده و دانشمند افغانستان را از همه بیشتر متضرر ساخته و باعث فرار هزاران استاد دانشگاه، داکتر، انجینر، حقوقدان، و در کل میلیون ها افراد متخصص و تحصیل کرده از این کشور شده است. بنابر گزارش سازمان ملل متحد تنها در این سه سال حاکمیت طالبانی ۸ میلیون شهروند افغانستان مهاجر شدهاند که بیشترین تعداد این افراد کسانی هستند که تخصصی که دارند از سوی کشورهای مختلف جهان منحیث پناهنده پذیرفته شده اند. ولی میلیونهای فرد متخصص دیگر یا در بی سرنوشتی و یا هم مصروف کارهای شاقه روی جاده در افغانستان شده اند، که این خود نه تنها باعث وضعیت ناگوار روانی اجتماعی در این قشر شده است، بلکه زیر بنای جامعه علمی و تخصصی افغانستان را نابود کرده و در عوض جا را برای ترویج افراطیت دینی و تطبیق کاریکولم مدارس پنجاب باز کرده است.
اثرات پایدار ترومای سقوط جمهوریت
پیامدهای روانشناختی سقوط جمهوریت ممکن است تا سالها و حتی دههها بر جامعه افغانستان سایه بیفکند. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، اضطراب مزمن، و افسردگی از جمله اختلالاتی هستند که روانشناسان از کار با افغان ها در داخل و خارج از افغانستان گزارش داده اند، البته نباید فراموش کرد که قشر بزرگی از مردم این کشور در حال حاضر از سندرومی به اسم “استکهلم” رنج میبرند و حتا بسیاری از آنها آگاهی ابتدایی هم در این مورد ندارد. “سندروم استکهلم” در ادبیات روانشناسی، به پدیدهای گفته میشود که در آن فرد قربانی نسبت به جلاد خود، همدلی و چیزی بهمراتب بیشتر از آن یعنی وابستگی عاطفی نشان میدهد. این اتفاق زمانی رخ میدهد که قربانیان یا کسانی که از طرف گروگانگیران مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند، با اسیرکنندگان و متجاوزان خود ارتباط برقرار میکنند.
اثرات و پیامدهای این اختلالات روانی روی بخشهای گستردهای از جامعه افغانستان باقی خواهند ماند. علاوه بر این، اثرات این ترومای جمعی میتواند به نسلهای آینده نیز منتقل شود. کودکانی که این دوران را تجربه کردهاند، ممکن است با احساس ناامنی، بیاعتمادی به آینده، و مشکلات روانی دیگری بزرگ شوند که تأثیرات آنها بر آینده جامعه افغانستان نگرانکننده است.
نیاز به مداخلات روانشناختی
برای مقابله با اثرات روانشناختی سقوط جمهوریت، نیاز به مداخلات گسترده و مؤثر در سطح فردی و جمعی وجود دارد. ایجاد برنامههای حمایتی روانی-اجتماعی که بر ارائه خدمات روانشناختی، مشاوره، و توانمندسازی افراد متمرکز باشد، از اهمیت زیادی برخوردار است. این برنامهها میتوانند به افراد کمک کنند تا با تجربیات تروماتیک خود مقابله کرده و فرآیند بهبودی روانی را آغاز کنند.
همچنین، ایجاد فضای گفتگو و بیان تجربیات تروماتیک، به کاهش احساس انزوا و بیپناهی کمک میکند. البته فراموش نکنید با پرسیدن سوالهای بی ربط و توضیحات از این افراد تروما دیده ممکن است آنها را ریترومتازید (رنج مجدد) بسازید. پس لطفا بگذارید هر آنچه دوست دارند بگویند، کافیست شما همدلی نشان بدهید و کنارشان باشید. روانشناسان و مشاوران باید با ایجاد چنین فضاهایی، به افراد کمک کنند تا احساسات خود را پردازش کنند و از حمایتهای اجتماعی برخوردار شوند. این فرآیند میتواند به بهبود وضعیت روانی جامعه کمک کرده و از پیامدهای طولانیمدت ترومای جمعی جلوگیری کند.
حکومت طالبان؛ یک تراژدی انسانی
سقوط جمهوریت در افغانستان نه تنها یک رویداد سیاسی، بلکه یک تراژدی انسانی است که تأثیرات روانشناختی عمیقی بر جامعه افغانستان گذاشته است. ترومای جمعی، بحران هویت و خودکشی، مهاجرت متخصصين، افسردگی و ناامیدی از جمله پیامدهایی هستند که مردم این کشور با آنها مواجهاند. بررسی این اثرات از منظر روانشناسی و ارائه راهکارهای مقابله و بهبود، برای کاهش این پیامدها و کمک به بهبودی روانی جامعه افغانستان ضروری است. با گذشت سه سال از این رویداد، تلاش برای فهم عمیقتر این تأثیرات و اقدام به مداخلات مؤثر، میتواند منجر به بازسازی روانی و اجتماعی جامعه افغانستان و افراد آن شود.
متن از Mohammed Shoaib Salangi / محمد شعیب سلنگی
عکس canva pro