مهسا امینی، نامی است که این روزها بر زبان هر انسان آزادی خواه است. فرقی نمیکند کجا باشیم، ایران، افغانستان یا آلمان. وقتی پای رنج زنان در میان باشد، دیگر مرزی میان ما نیست. همه زنان، خواهرانمان هستند. مادرمان و دخترانمان هستند. هرکجا زنی به تبعیض مورد ستم، شکنجه یا تجاوز قرار گیرد، او، همان ما هستیم. همان مردمی که “رنج” نام مشترکش است.
چشم هر زنی از اشک، خیس میشود، وقتی داستان کوتاه زندگی #مهسا_امینی را میخواند، یا داستان غم انگیز دختر افغان #الهه_دلاورزی را میشنود. حالا نام مهسا امینی، هشتگ ترند شده اول در دنیاست. این عمر کوتاه 22 ساله، آنقدر مرگ معصومانه و بی گناهی داشت که مرزها را پشت سر گذاشت. بیش از یک میلیون بار نام او در سراسر دنیا برده شد…
آنچه در این میان مرزها و پاسپورتها، ما را به هم پیوند میزند، نام رنجهایمان است. نام مهسا امینی، نام الهه دلاورزی، اسم رمزهای ما هستند. ما زنانی که همیشه سهممان از رنجهای تاریخ بیشتر بوده. ما زنانی که حتی یک تارمویمان میتواند ما را به سینه خاک بکشاند. ما زنانی که حضورمان، نفس کشیدنمان هم میتواند مرتجعان و کفتارصفتان را تحریک کند. و فقط تحریک شدنشان کافی است تا به نام اسلام، ما را شکنجه کنند، تجاوز کنند، یا به قتل برسانند.
درد حرف نیست، درد نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
آنچه بیش از هرچیز زنان دنیا را متحد میکند، دردهایمان است. دردهایی که فرقی ندارد کجا دنیا باشیم، همراه ما میآید. ما چمدان میبندیم و فرار میکنیم، از سرزمین زیبایمان، از همه آنچیزی که “خانه” مینامیمش. فرار میکنیم تا مگر بالاخره صاحب واقعی بدن و زندگیمان شویم. اما افسوس که رنجها و تبعیضها زودتر از هر چیزی در چمدانمان جا خوش کردهاند و با ما همه جا میآیند.
چه فرقی میکند، که من میتوانم بالاخره موهایم را به دست باد بسپارم و در قلب اروپا با امنیت در خیابان قدم بزنم؟ وقتی خواهرانم در تهران، در هرات، در غور، در کردستان، در مشهد، باید هرقدمی را در خیابان با وحشت بردارند؟ وحشت از افکار منحرف، وحشت از مردان ناآگاهی که دست و زبانشان را نمیتوانند کنترل کنند؟ وحشت از مامورین پلیس و امنیتی که حتی از خود جانیها و قاتلان و دزدها هم، وحشتآورتر هستند….
دردمان را به کجا ببریم وقتی قاتل ما، همان پلیس است؟
#مهسا_امینی
#الهه_دلاورزی
Aora Helmzadeh