فریدون فرخزاد، مرد آزاده ایران، سی سال پیش در چنین روزی در آلمان به قتل رسید. فرخزاد، مخالف سرسخت جمهوری اسلامی بود. او که صدایی خوش داشت و مراسمهای زیادی در سراسر دنیا اجرا میکرد، از هر فرصتی استفاده میکرد تا علیه دروغها و خیانتها صحبت کند.
فریدون فرخزاد، ساکن شهر بن آلمان بود، یک روز ظهر تابستانی، در آشپزخانه خانهاش، با ضربات چاقو به شکل وحشتناکی تکه تکه شد. عجیبترین قسمت ماجرا اینجاست، که دولت آلمان، هیچگونه مسئولیتی در قبال قتل او به عهده نگرفت. پرونده این جنایت را به سرعت مختومه اعلام کرد و هیچ گاه تلاشی برای دستگیری عاملین آن نکرد!
جنایت ایران، سکوت آلمان
آیا دولت آلمان و حکومت ایران در قتل فریدون فرخزاد به توافق رسیده بودند؟ این پرسشی است که بعد از سی سال هنوز پاسخی ندارد. اما چیزی که تاسف بار است سکوت دولت آلمان در مقابل این جنایت است. تاجایی که حتی به خانواده او که تلاش میکردند پرونده را پیگیری کنند، گفته شد “بهتر است سکوت کنید، وگرنه خطر ممکن است افراد دیگر خانواده را هم تهدید کند!”
واقعیت اینجاست، که انقلاب ایران، بدون حمایت و هدایت کشورهای غربی به اینجا نمیرسید. خب البته چیز معمولی است! هر دولتی تنها به فکر منافع خودش است! و زمزمههای حقوق بشر و آزادی، برای پوشاندن این چهره آلوده به خون، کاری پسندیده و مستحب است!
مردم بی پناه خاورمیانه
اما اگر دولتهای شرقی و غربی تنها به فکر منافع خود هستند، پس تکلیف مردم چیست؟ چه کسی از منافع آنها حمایت میکنند و دردهای آنها را فریاد میزند؟ هنرمندان!
و این همانجایی است که فریدون فرخزاد از بسیاری از هم نسلان خود جدا میشود. او جزء معدود هنرمندانی بود که هنر را در خدمت رنج توده میگرفت. او مانند بسیاری بسیاری از هنرمندان دیگر، بر شانههای مردم ننشست، بر مبلهای امن در اروپا تکیه نزد، امنیت جان و روان خودش را اولویت قرار نداد. او حرفش را تا به آخر زد. او مانند هنرمندان خون آشامی نبود که تنها از مال و رنج مردم میمکند تا آلبومشان خوب فروش کند یا سالنهای کنسرتشان پر شود.
فریدون فرخزاد به جایی وابسته نبود، از جایی حمایت مالی نمی گرفت! به معنای واقعی یک آزادمرد بود.
او در یک سخنرانی گفت: “ما هنرمندان با اعتباری که مردم به ما دادهاند به اینجا رسیدهایم. ما در قبال این مردم مسئولیم. حالا که آنها گرفتار شدهاند نباید آنها را تنها بگذاریم.” فریدون فرخزاد، پای عقیده خود ایستاد. و همین امر او را به دشمن درجه حکومت ایران تبدیل کرد. آزادگی او برتابیده نشد و دستور قتل این حنجره طلایی و وجدان بیدار صادر شد.
غافل از این که چاقوها و تفنگهایی که برای قتل ما میفرستند، تنها میتوانند بدن فیزیکی ما را نابود کند. اما آگاهی ما، وجدان ما، و خاطراتی که از ما به جا میماند، چیزی نیست که بتوان از صحنه تاریخ حذف شود. فریدون فرخزاد، هنرمند آزادمرد، همیشه در قلب مادر ایران زنده میماند.
Aora Helmzadeh