Photo by Colt on Unsplash
8. مارس 2022

دیوارهای زندان ما کجاست؟

وقتی از آزادی حرف می‌زنم، از چه حرف می‌زنم؟

من از کشوری می‌آیم که یک زن، هیچ اختیاری برای بدن خودش ندارد. تا قبل از ازدواج، پدرش مالک بدن اوست. نظر پدر و برادرش، تعیین می‌کند او چه بپوشد، کجا برود و… در خانواده‌های سنتی این وضع می‌تواند از سنین پایین شروع شود. یادم می‌آید وقتی نه ساله شدم، پدرم گفت تو یک دختری و دیگر سنت برای دوچرخه سواری زیاد شده! (یعنی به سن بلوغ اسلامی رسیدی) و به این ترتیب دوچرخه‌ام برای همیشه به انبار خانه فرستاده شد. البته در موارد بسیاری اوضاع بسیار بسیار غم‌انگیزتر از این است.

واقعیت اینجاست که من از کشوری می‌آیم که دختران گاهی به ظن داشتن دوست پسر، سرشان از بدنشان جدا می‌شود. دختران سرزمین من، باید گزاف‌ترین هزینه‌ها را برای ابتدایی‌ترین حقوق انسانی خود بپردازند. گاهی با جان خود!

اما زنان مهاجری هم هستند که بالاخره، دست تقدیر و تلاش مستمرشان، راهشان را به سوی غرب باز می‌کند. به مهد دموکراسی و آزادی پا می گذارند و بالاخره مالک بدن خود می‌شوند!

سلام به دموکراسی!

البته من در اروپا می‌توانم لباسم را انتخاب کنم! حتی سوار دوچرخه شوم و بگذارم موهایم، باد را هم تجربه کند! اما با نگاهی دقیق‌تر به زندگی زنان، می‌توان فهمید این “آزادی” بسیار شکننده به نظر می‌رسد! در ظاهر می‌توانیم شادمانه، لباس‌مان را انتخاب کنیم. اما واقعیت این است که این شادی می‌تواند تنها با اضافه کردن چند کیلو وزن، به کلی فروبپاشد.

 از جوامعی حرف می‌زنم که یک دختر دیگر برای دوست پسر داشتن، لازم نیست سرش از تنش جدا شود. اما حالا برای گرفتن مقبولیت اجتماعی می‌تواند زیر عمل جراحی‌های کوچک کردن معده یا لیپوساکشن، جان عزیزش را از دست بدهد!

 جوامعی که از ترس گرسنگی و حقوق‌های ابتدایی انسانی رها شده‌اند. اما حالا  زنان باید در مارادوتن بی انتهایی با زمان بجنگند، تا چین و چروکی که با گذر عمر بر صورتشان می‌افتد را بپوشانند. جوامعی که به شما قانوناً اجازه می‌دهد هر چه می‌خواهی بپوشی، اما در واقع تنوع اندام‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند.

تو، به اندازه کافی خوب نیستی!

رژیم‌های پیچیده غذایی، شمردن کالری‌های روزانه، موسسات لاغری، انواع ابزار و ادوات کوچک کردن شکم، می‌خواهد به ما زنان بگوید “آنطور که هستی خوب نیستی!”، “برای بهتر شدن به من مراجعه کن! این را بخر، آن دارو را مصرف کن، آن رژیم را بگیر و…”

زمانی که استریوتایپ یک زن سالم و دوست داشتنی، می‌شود اندام باریک و بلند اروپایی، که نه شکمی دارد، نه گذر عمر هیچ نشانه‌ای روی پوستش می‌گذارد! آن وقت هرکسی که در این فریم تنگ و باریک جا نشود، برای باقی عمر می‌تواند در به شکل سیزیوف‌واری کالری‌هایش را بشمارد. “اختلالات تغذیه” (Eating Disorders)، “شرم از بدن” (Body Shaming)، و “چاقی هراسی” (Fat Phobia)، تنها گوشه کوچکی از رنجی است که به ما زنان تحمیل می‌شود. اما این رنج، آنقدر خاموش و زیرپوستی اتفاق می‌افتد که فرد برای شناختن دیوارهای زندانش، باید واقعاً فرهیخته، روشنفکر و همچنین کمی خوش شانس باشد!

هزینه‌ای که برای مقبولیت می‌پردازیم…

چرا که به طور مثال “فت فوبیا” (چاقی هراسی)، سال‌های سال است که از طریق سریال‌ها و فضای مجازی به ما تزریق شده است. همه افراد چاق را، تنبل، بی‌خاصیت، بی اراده با یک ظرف بزرگ چیپس جلوی تلویزیون نشان می‌دهند. از سوی دیگر، چند فیلم یا سریال را می‌شناسید که بازیگر اول نقش زن ماجرا، کمی اضافه وزن داشته باشد؟ یا حتی قد کوتاهی داشته باشد؟

واقعیت اینجاست که ما زنان در جهان مدرن، در زندانی گیر افتاده‌ایم که حتی دیوارهایش را نمی‌شناسیم. انسان ذاتاً دنبال تایید گرفتن است، و تاییدی که ما زنان طلب می‌کنیم، گاهی به هزینه‌اش نمی‌ارزد. گاهی کمترین هزینه آن، تزریق سم بوتاکس به زیر پوستمان است، تا با فلج کردن ماهیچه‌های صورت، چروک‌مان را بپوشاند، بلکه جوان‌تر و خواستنی‌تر به نظر برسیم!

ما را به حال خود رها کنید!

صنعت لاغری، جوانی پوست، بلند کردن قد، لخت کردن مو و… با ما به همه جا می‌آید. هربار که جلوی آیینه می‌ایستیم، شرم از بدن، جلوتر از ما آنجا انتظارمان را می‌کشد! در هر دیالوگی با دوستان و خانواده خودش را بازتولید می‌کند. “بادی شیمینگ”، دوست لجوجی شده که همراه همه ماست. از رختخواب ما تا میز غذا دنبالمان می‌کند. والبته سود این صنعت به جیب چه کسانی می‌رود، سئوالی است که خود جواب خودش را می دهد!

آیا زمانی می‌رسد که دولت‌ها، ادیان، صنایع و رسم و رسومات، ما زنان را به حال خود رها کنند تا بتوانیم آنگونه که واقعاً می‌خواهیم زندگی کنیم؟

***

“من گاهی فکر می‌کنم می‌توانم دنیا را تصاحب کنم،
اما اول . . .
وای خدای من ابروهای من نیاز به برداشتن دارند
و خدای من، پاهای من نیاز به اصلاح دارند
و منافذ من نیاز به پاکسازی دارند و پوستم نیاز به تونینگ دارد
و سینه‌های من نیاز به لیفتینگ دارند و موهایم به شانه زدن…”
-سیوان کلارک، “آهنگ بغل”

***

text by: Aora Helmzadeh

Photo by Colt on Unsplash