برای من که حدود هشت سالی میشود که از ایران دور هستم، همیشه سینما رفتم و فیلم به زبان فارسی دیدن، حس و حال دیگر دارد. تمام خاطراتم تازه میشود و حس میکنم که ساعتی را در ایران سپری کردم. چند روزی بود یک فیلم جدید ایرانی بر روی پرده سینماهای آلمان به نمایش درآمده بود. فیلم سینمایی «قصیده گاو سفید» به کارگردانی بهتاش صناعیها و تهیه کنندگی غلامرضا موسوی. این فیلم نماینده سینمای ایران در بخش مسابقه اصلی جشنواره معتبر برلین با ۱۴ فیلم از فیلمسازان برجسته سینمای جهان برای دریافت خرسهای طلایی و نقرهای رقابت میکرد. این فیلم همچنین در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر نیز در نقش اول بازیگر زن، مریم مقدم و بهترین فیلمنامه نامزد جایزه سیمرغ شده بود.
با جستجویی در اینترنت متوجه شدم که فیلم به زبان فارسی و با زیرنویس آلمانی اکران میشود. به همین دلیل بیدرنگ بلیت خریدم تا آخر هفته به سینما بروم و فیلم را تماشا کنم.
خلاصه داستان
مینا زنی سی و پنج ساله که شوهرش به علت قتل عمد قصاص شده، اکنون زندگی سخت و بیرمقی را میگذراند. این شرایط زمانی پیچیدهتر میشود که مردی نزد پلیس آمده و با ارائه شواهد، اعترافاتی میکند که زندگی مینا را در مسیری جدیدی قرار میدهد…
ابتدای فیلم
فیلم با تصویر مینا در راهروهای زندان شروع میشود. راهروهایی تنگ و تاریک که قرار است مینا را به سلول انفرادی شوهرش برساند. شوهری که قرار است فردا صبح اعدام شود. مینا با ورود به سلول، گریه میکند و بدون رد و بدل شدن هیچ دیالوگی بین این زوجین، داستان یک فیلم پر از غم آغاز میشود. داستانی که جو بسیار سنگینی را در سینما برای بیننده ایجاد میکند.
موضوع اعدام و قصاص مدتهاست که دستمایه ساخت فیلمهای سینمایی در ایران شده است. به همین دلیل عناوین متعددی در این باره ساخته شده که برخی از آنها بسیار تاثیر پذیر و برخی دیگر صرفاً بدون هیچ حرفی، فقط ساخته میشوند!
بهتاش صناعیها کارگردان نسبتاً جدیدی است که پیش از این با فیلم «احتمال بارش باران اسیدی» از دنیای مینیمال و ساکت سینمای خود رونمایی کرد و همین دنیا را با سر و شکلی اندکی پرزرق و برقتر در فیلم جدید خود «قصیده گاو سفید» ادامه داده است. او اساساً بر روی سوژههای اجتماعی اما بحث برانگیز کار میکند. هنوز حواشی پیرامون فیلم «احتمال باران اسیدی» وی از یادها نرفته بود که این بار سراغ حکم قصاص رفت. موضوع قصاص را آخرین بار محسن تنابنده در جشنواره فیلم فجر گذشته با فیلم «قسم» به چالش کشید؛ اما صناعیها در «قصیدهی گاو سفید» تلاش کرده نگاه جدیدتر و البته احساسیتری به اعدام داشته باشد.
فیلم «قصیده گاو سفید» نام بسیار عجیب و غریبی دارد. شاید همین امر باعث شود که این فیلم انتخاب بسیاری در سینما نباشد! اما به عقیده من، این فیلم با داستانی به شدت جسورانه و جذاب، مخاطب را تا پایان فیلم کنجکاو نگاه میدارد. به طور کلی، صناعیها سوژهای را برای فیلمش برگزیده که بر روی خط قرمز راه میرود و سکانسهایی خلق کرده که در سینمای ایران مانند آن دیده نشده؛ مانند همبستری یک مرد و زن که کارگردان، تماشاگر را با زنی آرایش کرده و حجاب از سر برداشته تا دم در اتاق خواب مردش هدایت میکند. سکانسی که شاید بتوانیم تنها بخش کوچکی از آن را با فیلم شوکران مقایسه کنیم.
قصیده گاو سفید تاکید بسیار خاصی روی مقوله تنهایی دارد و کاراکترهای خود را تنهای تنها نشان میدهد؛ حتی دختربچه فیلم برخلاف دیگر بچههای هم سن و سال خود، دختر تنهایی به تصویر کشیده شده که به خاطر ناشنوا بودن، از قدرت تکلم نیز برخوردار نیست. این دختر اگر در مدرسه خود دوستانی هم دارد، ما آنها را نمیبینیم و چیزی که فیلم از او نشانمان میدهد، کودکی تنهاست که منتظر بازگشت پدرش از سفر خود است. مینا نیز تنهاست و به جز برادر شوهری که به نوبهای به او بند کرده، کسی را در تهران ندارد. همسایه خوشروی مینا نیز در نهایت نمیتواند کنار او باشد و مینا در این شهر بزرگ، هیچکس را ندارد. دوست شوهرش، آقای اسفندیاری نیز هیچ کسی را ندارد و زنش رهایش کرده و پسرش نیز با او قهر کرده است. تنهایی در قصیده گاو سفید بیداد میکند و این موضوع حتی در میزانسن و طراحی صحنه و قاب تصاویر فیلم نیز کاملا پیداست.
در انتها اما قصد این را ندارم که داستان فیلم را برای شما شرح بدهم، اما به عقیده من این فیلم جدا از سکانسهای جسورانهاش، نقصهایی نیز دارد. برای مثال، زندگی شخصی قاضی یا فضای فیلم که در آن نشان داده میشود که اعدام یک شخص بیگناه زندگی یک قاضی را تحت تاثیر قرار میدهد. به عقیده من، بخشهایی از فیلم شعار گونه ونماد گراست. همچنین رابطهی یک قاضی با خانواده متهم حداقل در ایران معمولاً بدین گونه نیست. یک قاضی ممکن است چندین حکم اشتباه صادر کند و منطقی نیست که نسبت به اشتباهاتش چنین واکنشی از خود نشان دهد و اصولاً قضات در جلسات دادگاه نمیتوانند اینقدر احساسی عمل کنند. در مقابل اما با وجود سردی و سنگینی فیلم، مخاطب خسته نشده و تمایل دارد تا انتهای داستان را تماشا کند که این امر یکی از نقاط قوت این فیلم است.
این فیلم را میتوانید تا اوسط ماه مارس بر روی پرده سینماهای آلمان تماشا کنید.
نویسنده: علی حسنپور
Autor und Bild: Ali Hassanpour