Photo by Fabian Albert on Unsplash
22. ژانویه 2022

گواهینامه‌ای که ۱۴ سال طول کشید!

البته بعضی‌ها هم خوش شانس هستند! هنوز خیلی از ۱۸ سالگی‌شان نگذشته که گواهینامه رانندگی را به لطف حمایت خانواده، در جیب‌شان می‌گذارند. نه رانندگی کردن برایشان به یک آرزوی دیرینه تبدیل می‌شود، نه در سن بالا، از نداشتن گواهینامه خیلی از موقعیت‌ها را از دست می‌دهند! خب من از آن دسته آدم‌ها نبودم!

گرفتن گواهینامه برای من ۱۴ سال طول کشید! و این مسیر آنقدر با پستی و بلندی همراه بوده، که حالا با اقتدار تمام می‌گویم، اگر من توانستم گواهینامه بگیرم، پس هرکس، می‌تواند هرکاری که تصمیم بگیرد را انجام دهد! تمام!شاید بپرسید منظورم چیست!؟ اگر داستان گواهینامه گرفتنم را بخوانید خوب متوجه می‌شوید!۱۶ سالم بود که می‌دانستم باید هرچه زودتر مستقل شوم! یکی از نشانه‌های استقلال هم در ذهنم، داشتن گواهینامه بود! از همان سال، تمام تابستان‌ها و اوقات آزاد را کار کردم و پولم را جمع کردم…دقیقا ۹۰ هزار تومان!تا اینکه یک هفته بعد از تولد ۱۸ سالگی‌ام، در نزدیک‌ترین آموزشگاه رانندگی شهر ثبت نام کردم. البته از آنجایی که می‌دانستم پدرم با این کار مخالف است، تنها مادرم را در جریان گذاشتم.

همه چیز خوب پیش می‌رفت، امتحان تئوری را پاس کردم و نوبت به امتحان عملی رسید. پول امتحان عملی را جداگانه دریافت می‌کردند. که خوب البته در محاسبات مالی من فراموش شده بود!

به این ترتیب به آموزشگاه گفتم “من الان این پول را ندارم، چند ماه کار کنم و پولش که جور شد خدمت می‌رسم!” رفتم و بعد از ۶ ماه با هزینه امتحان برگشتم. پول را گذاشتم روی میز و گفتم، “این هم پول! من آماده امتحان هستم!” اما آنها گفتند “از آنجایی که بین کلاس‌هایت با امتحان، فاصله افتاده باید چند کلاس عملی اضافه برداری! پولش هم می‌شود (گمان می‌کنم حدود ۳۰ هزار تومان).” و من از آنجایی که پیش‌بینی همچین چیزی را نکرده بودم گفتم “پس من بروم کمی بیشتر پول جور کنم و خدمت برسم!” چند ماه بعد که رفتم گفتند “هزینه کلاس‌های عملی افزایش پیدا کرده!” باز رفتم و چند ماه بعدتر با پول بیشتر برگشتم… اما باز هم جور نمی‌شد… این اواسط زمان‌هایی هم بود که مشکل مالی جدی نداشتم اما از آنجایی که تمام وقت کار می‌کردم، دیگر زمانی برای رسیدگی به امور گواهینامه نبود…

پول بود، وقت نبود! وقت بود، پول نبود!

بله… و این ماجرا ۵ سال ادامه پیدا کرد… من در طول این ۵ سال هراز گاهی با آن پوشه ثبت نام گواهینامه، و عزم جزم، سری به آموزشگاه می‌زدم تا ببینم چقدر دیگر باید پرداخت کنم، تا مگر قال قضیه کنده شود!

در ابتدا هزینه گواهینامه ۹۰ هزار تومان بود و در سال پنجم، چیزی حدود ۵۰۰ هزار تومان… آیا من موفق به گرفتن گواهینامه شدم؟ خیر! من حتی نتوانستم یک بار امتحان بدم! هر بار یا پولم کم بود، یا وقتم تنگ بود!

خنده دار اما واقعی!

پوشه فرتوت من در میان آن سال‌ها و رفت و آمد‌ها گم شد، بدون اینکه من حتی یک بار شانس امتحان دادن داشته باشم! و از آن سال‌ها یک سوال در ذهن من باقی ماند: آیا واقعاً قرار نیست من گواهینامه بگیرم؟

این سوال سال‌ها در ذهن من ماند. اما من مغلوب این سوال نشدم! پارسال در آلمان، شروع کردم به پرس و جو برای دریافت گواهینامه… می‌خواستم این بار همه چی سریع پیش برود! شنیده بودم اگر خوش شانس باشی می‌توانی سه ماهه گواهینامه را بگیری! واقعاً عزمم را جزم کرده بودم …که خب کرونا باعث تعطیلی آموزشگاه‌ها شد و… ماه‌ها همه چیز به تعویق افتاد.

اما در این ماه‌ها من می‌دانستم باید چه کار کنم! زمان استراحت نبود! چرا که امتحان تئوری گواهینامه در آلمان، خودش یک کنکور پیچیده است! بیش از هزارتا سئوال، که بسیاری از آنها برای به اشتباه انداختن مخاطب طراحی شده! ماه‌هایی که در قرنطینه گذراندم فقط به خواندن تئوری گذشت، تا پاس شد!

و بعد نوبت به غول مرحله دوم رسید!

کلاس‌های عملی رانندگی، برای من کار آسانی نبود. به خصوص که با حجمی از قوانینی سر و کار داشته باشی که خیلی در ذهنت، سر و تهشان به هم نمی‌چسبد! کلاس‌های عملی هم حدود یک سال طول کشید! چون در این میان مدام قرنطینه، مدام تعطیلی، و سرگردانی. آن هم زمانی که باید هم کار می‌کردم و هم درس می‌خواندم.

من نمی‌دانم چطور آن سال به خیر گذشت! می‌دانم که تنها یک کار نکردم:

من جا نزدم!

مربی‌ام گاهی مهربان و راضی بود از رانندگی‌ام، گاهی خیلی شاکی می‌شد و داد می‌زد! خلاصه که نمی‌توانستم ارزیابی درستی از وضع رانندگی‌ام داشته باشم. اما هرطور شده خودم را به روز امتحان رساندم.

روزی که چهارده سال منتظرش بودم!

صبح روز امتحان، به خودم در آینه نگاه کردم و گفتم: “اصلاً مهم نیست نتیجه امروز چه باشد! تو همین الان هم برنده ماجرایی! تویی که چهارده سال این راه را آمدی و جا نزدی… تویی که یک سال تمام در سرما و گرما از همه چیز زدی تا سر کلاس بیایی… تویی که هربار که شکسته می‌شدی، دوباره تکه‌های خودت را سر هم می‌کردی و به کلاس بعدی می‌رسیدی… تو که اینقدر صلح آمیز این مسیر را تا اینجا جنگیدی! برای من، تو همین الان هم برنده ماجرا هستی! پس برو و با خیال راحت امتحان بده!”

ای کسانی که امتحان رانندگی داده‌اید…

همه کسانی که امتحان رانندگی داده‌اند، می‌دانند ناگهان چقدر دلشوره به قلب آدم می‌ریزد.. معلمم از شاگرد دیگرش می‌گفت که خیلی خوب رانندگی می‌کرد، اما روز امتحان آنقدر دست و پایش از شدت اضطراب می‌لرزید که حتی نمی‌توانست ماشین را روشن کند!

اما من در این دریای مواج اضطراب یک سلاح محکم داشتم! آن را به همه شما پشنهاد می‌کنم! “لبخند بزنید” ما وقتی آرام و شاد هستیم، لبخند می‌زنیم. اما این مسیر برعکس هم وجود دارد، وقتی که در اوج استرس لبخند می‌زنید، مغزتان را گول می‌زنید! چون حالا مغز باید هورمون‌های شادی و آرامش تولید کند! به همین سادگی! 🙂

و البته تشکر فراوان از ماسک، که لبخند زدن بی دلیل را برایمان ممکن می‌کند! بدون اینکه اطرافیان فکر کنند ما عقل‌مان را از دست داده‌ایم!

و من لبخند زدم! در اوج استرس، وقتی که تمام وجودم میگفت “خدایا! آیا دارم درست می‌روم؟” “اگر نتوانم خوب پارک کنم، چه؟” “آیا خیلی سریع یا خیلی آرام می‌روم..” لبخند زدم! و گذاشتم بدنم آنچه را آموخته بود اجرا کند. و اعتماد کردم به جریان زندگی‌ام. بله! لبخند زدم و گواهینامه را گرفتم! لبخند بزنید! 🙂

نویسنده: Aora Helmzadeh

Photo by Fabian Albert on Unsplash