همسایه بد: دعوای من با همسایه پیر آلمانی

حدود نیمه شب یکشنبه چشمانم باز شدند و فشار شدیدی را احساس کردم. باید به سرعت به سمت تشناب می‌رفتم ولی برای رفتن تردید داشتم. از تخت خواب من تا دروازه تشناب دقیقا ۲۴ قدم بود. باید ۲۴ قدم روی سطح چوبی این خانه کهنه برمی‌داشتم. سطح چوبی که با هر قدم صدای جیر جیرش … ادامه خواندن همسایه بد: دعوای من با همسایه پیر آلمانی