آدمها رابطه تنگاتنگی با “قضاوت کردن” دارند. تقریباً همه ما مدام در حال قضاوت و داوری هستیم. هر خبر را قضاوت میکنیم، رفتار و گفتار دوستانمان را قضاوت و تحلیل میکنیم، و خلاصه در مورد همه چیز نظری داریم.
اما سئوال اینجاست؛ این قضاوتها تا کجا میتواند ادامه پیدا کند؟
آیا ما آزادیم همه چیز و همه کس را تا هرجایی که بخواهیم قضاوت کنیم؟ آیا حد و مرزی برای آن وجود دارد؟ آن حد و مرز کجاست؟ این سئوال این روزها بیش از پیش مطرح است. چراکه هرکدام از ما با یک گوشی همراه با کل دنیا مرتبطیم. در جریان شخصیترین اتفاقات زندگی دیگران قرار میگیریم؛ به خصوص، افرادی را که “سلبریتی” مینامیم. برایمان مهم است چه کسی چه حرفی زده یا در فلان موقعیت چه لباسی به تن داشته است.
این سئوالهای پیش پا افتاده، وقتی توسط جمعیت کثیری در سراسر دنیا پیگیری شود و مورد قضاوت قرار گیرد، میتواند تاثیر مهمی، مثل مرگ یا زندگی داشته باشد!
دانشجویان گروه پاتوق در مونیخ، به همراه جامعه ایرانیان، این سئوالها را در کنفرانسی به بحث گذاشتند و آن را با یک مثال بحثبرانگیز که هفته گذشته در سراسر اخبار پیچید، آغاز کردند:
داستان مربوط به سرنوشت تلخ یک مجری زن جوان ایرانی، بود که هفته پیش در اخبار پیچید؛
جسد بیجان “آزاده نامداری” در آپارتمان او کشف شده؛ او خودکشی کرده است.
پایان تلخ زندگی او، ماجرای طول و درازی داشت که برای مدتها بر سر زبانها بود. “آزاده نامداری”، مجری تلویزیون ایران بود، که همیشه با حجاب چادر در برنامهها حاضر میشد و اعلام میکرد که به حجاب خود افتخار میکند. او محبوبیتی بین مردم مذهبی داشت و ظاهراً همه چیز بر وفق مراد بود تا اینکه عکسهایی از او در فضای مجازی پخش میشود. آزاده نامداری در این عکسها که در فضای عمومی از او گرفته شده بود، هیچ حجابی به سر نداشت و ظاهراً روی میزی که او پشت آن نشسته بود نوشیدنیهای الکلی دیده میشد.
و ناگهان ورق زندگیاش برگشت…
پخش شدن این عکسها در عرض یک شب زندگی حرفهای و شخصی او را به کل ویران کرد. با این حال او بلافاصله در تلویزیون حاضر شد و در دفاع از خود، گفت: “شال او را باد برده بود…”
اظهارات عجیب آزاده نامداری، به عکسهای منتشر شده اضافه شد، تا موجی از انتقادات از سوی مردم خشمگین علیه او صورت بگیرد. مردم او را زنی میدانستند که به خاطر منافعش در تلویزیون، حجاب چادر را تبلیغ میکند ولی در زندگی شخصیاش، خبری از حجاب و اسلام نیست!
ماجرا به همینجا ختم نشد. با خودکشی کردن آزاده نامداری، انگشت اتهام بسیاری از سلبریتیها، به سمت مردم نشانه رفت. از سراسر دنیا شنیده شد که مردم آنقدر سطحی و قضاوتگر هستند و در زندگی شخصی دیگران سرک میکشند، که باعث شدند این زن بیچاره از زندگیاش سیر شود!
اما سئوال اینجاست؛
آیا مردم در خودکشی کردن آزاده، مقصر بودند؟
در این کنفرانس، در مورد حد و مرز آدمها در “قضاوت کردن” صحبت شد. اینکه آیا آدمها حق دارند همه چیز و همه کس را تا جایی که میخواهند قضاوت کنند؟ یا نه؟ اگر حاصل قضاوت کردن ما، خودکشی کردن و از زندگی دست شستن فرد باشد، چه؟ آیا جان آدمها برایمان مهم است؟ یا ما فقط ماموریم به قضاوت؟
سئوال دیگر اینکه واقعیت این است که ما هیچ وقت اطلاعات ۱۰۰درصد کاملی از هیچ پدیده اجتماعی نداریم. آیا به همین دلیل بهتر است به کل قضاوت نکنیم؟
سهم مردم در این خودکشی چقدر بود؟
یکی از افراد حاضر گفت: “وقتی مردم میبینند فردی یک ایدئولوژی را تبلیغ میکند ولی واقعا به آن اعتقاد ندارد، و برای خودش آن کار را انجام نمیدهد، برایشان دردناک است. پس جامعه حق دارد آدمهای معروف و سلبریتیها را قضاوت کند.
از سوی دیگر این خیلی دردناک است که سلبریتیها، مردم را در مرگ آزاده نامداری مقصر میدانند.”
اکثر مردم زندگی دوگانه دارند…
فرد دیگری گفت: “تعیین اینکه مردم چه چیزی را میتوانند قضاوت کنند و چه چیزی را نمیتوانند قضاوت کنند، خیلی سخت است. واقعیت اینجاست که در جامعه ایران قوانین به همه مردم تحمیل شده، پس هرکس سعی میکند در خلوت زندگی خود، آنطور زندگی کند که واقعاً میخواهد. در واقع اکثر مردم زندگی دوگانه دارند. اما اگر کسی به دلیل منافعش، چیزی را تبلیغ کند که با زندگی شخصیاش جور در نمیآید، رفتارش قابل قضاوت کردن است.
قانون آلمان چه میگوید؟
فرد دیگری، از نظر قانون اساسی آلمان در این رابطه گفت. او گفت: “براساس قانون «حق کرامت انسانی»، هرکسی را میتوان قضاوت کرد اما فقط تا جایی که کرامت انسانی او زیر سئوال برده نشود. البته مشخص کردن حد و مرز کرامت خیلی کار آسانی نیست.”
هرکس حق دارد…
نظر فرد دیگری بر این بود که “هرکس حق دارد در زندگی شخصی خود، آنطور که میخواهد زندگی کند. وقتی ما از زندگی او اطلاعات کافی نداریم، قضاوت کردن ما نادرست و ناعادلانه خواهد بود. به خصوص در کشوری مثل ایران که هیچ کس نمیتواند آنطور که میخواهد زندگی کند، طبیعی است که تناقضهای زیادی در زندگی آدمها وجود داشته باشد!”
اخلاق ما فارسی زبانها….
“اخلاق ما فارسی زبانها، از قدیم هم این بوده که در مورد هرچیزی که به گوشمان میخورد حرف بزنیم و نظر بدهیم. اما یادمان نرود قضاوتهای عجولانه ما همیشه به دیگری لطمه میزند. به خصوص حالا که در فضای مجازی میتوانیم قضاوتهایمان را عمومی کنیم، این یعنی قضاوت ما، میتواند برای دیگری، سنگینتر هم تمام شود.”
اما او حقش بود!
اما برخیها هم قضاوت شدن را حق آزاده نامداری میدانستند. “چون او به میل خود جلوی دوربین تلویزیون میگفت که «چادر، حجاب برتر است و من به چادری بودن افتخار میکنم.» پس در واقع او با گفتن این حرفها، خود را در معرض قضاوت شدن قرار داده بود. در کل وقتی کسی سلبریتی میشود، باید بداند که از قضاوت شدن توسط مردم و رسانهها در امان نیست.”
باید سیستم را قضاوت کنیم نه فرد را!
فرد دیگری اشاره کرد که “قضاوت درست باید در مورد به سیستم و جامعهای باشد که این تناقضها را به وجود میآورد. وقتی سیستم آن قدر در تعیین تکلیف برای مردم قدرتمند است، قضاوت اشخاص خیلی بیرحمانه است. چون هیچ کس زندگی و کارش را آنطور که میخواسته، آزادانه انتخاب نکرده است.”
دوست دیگری، به جملهای از “فردریش نیچه”، فلیسوف آلمانی اشاره کرد:
آنکس که با هیولا میجنگد، باید مراقب باشد که خود بدل به هیولا نشود.
*
این نکات، تنها گوشهای از نظراتی بود که در این کنفرانس آنلاین سه ساعته به بحث گذاشته شد. اما داستان زندگی آزاده نامداری، تنها یک مثال بود، تا بتوان در مورد موضوع بسیار مهم “قضاوت کردن” بحث کرد.
شما چه فکر میکنید؟ آیا ما مردم حق داریم هرکس را میخواهیم و آنطور که میخواهیم قضاوت کنیم؟
*
Photo by Habib Dadkhah on Unsplash
آئورا حلمزاده