از تاریکی به روشنایی؛ روایت صبور از مبارزه با افسردگی Foto: Nilab Lanagr
۶٫ دی ۱۳۹۸

از تاریکی به روشنایی؛ روایت صبور از مبارزه با افسردگی

از میان انبوهی از پناهندگان که بعد از عبور از دشواری‌های طاقت فرسا توانسته اند خود را به سرپناه امن برسانند و برای آینده روشن شان تلاش کنند یکی هم عبدالصبور امیری است. او با تحمل سختی‌های فراوان و مقابله با وضعیت جسمی و روانی نامناسب‌اش در چهارسال اخیر که در آلمان زندگی می‌کند، توانسته راه روشنی را برای امروز و آینده‌اش پیدا کند. صبور در اثر مشکلات پیش آمده اوایل ۲۰۱۳ همراه با خانواده‌اش افغانستان را ترک کرد و راه مهاجرات را پیش گرفت. پدر چهار فرزند است و به اثر معلولیت در پاهایش، در جریان راه پر خطرِ مهاجرت از خانم و فرزندان خود نیز جدا شد و اواخر ۲۰۱۴ تنها به آلمان رسید.
او از نخستین روز‌های مهاجرت‌اش به آلمان می گوید: «وقتی بعد از سپری کردن روز‌های دشوار و همچنان بدون اطلاع داشتن از خانواده‌ام به آلمان رسیدم، دچار افسردگی شدید بودم و دوست داشتم همیشه تنها و در تاریکی باشم.»
او بعد از رسیدن به آلمان کوشش کرد در هامبورگ بماند که مرکز مهاجران افغانستانی در اروپا محسوب می‌شود، اما سرنوشت بازی دیگری را با او آغار می‌کند. صبور بعد از یک هفته اقامت در هامبورگ، به شهر بریمن منتقل می‌شود، جایی که نه دوست و آشنایی داشت و نه همدم و همرازی که بتواند روزهای سخت و تنهایی را بر او آسان سازد.
سرانجام با تلاش‌های برادرش و دوست‌های خوب آلمانی شان، صبور توانست دوباره به هامبورگ برگردد.

تاوان سنگینی که برای ندانستن زبان آلمانی پرداخت

مسئله پذیرش درخواست پناهندگی صبور با روند غیر معمول برخورد. بعد از یک سال و شش ماه اولین نتیجه بررسی پرونده‌اش را از سوی اداره مهاجرت و پناهندگی آلمان (BAMF) دریافت کرد. در این نتیجه، برایش اجازه اقامت یک ساله در نظر گرفته شده بود.
صبور که توانایی خوبی در خواندن متن آلمانی نداشت، گزینه‌ی را امضا کرد که اعتراضی در برابر این تصمیم اداره مهاجرت بود. امضای اشتباهی، پرونده او را دوباره به اداره مهاجرت راجع کرد و این روند یک سال ونیم دیگر به درازا کشیده شد. در این مدت او هیچ‌گونه اسناد اقامت در اختیار نداشت و رنج فراوانی را تحمل کرد.
صبور در مورد آن روزهای تلخ و سرگردانی‌های رنج‌آورش می‌گوید: «یک امضاء اشتباهی برایم بسیار گران تمام شد. تا یک سال و شش ماه دیگر هیچ گونه اسناد اقامت نداشتم و در هر جا با مشکلات زیادی بخاطر نداشتن اسناد مواجه می‌شدم. من فقط یک ورق کاغذ به عنوان اسناد اقامت داشتم آن هم بدون تاریخ و غیر قابل تمدید. حتی در خریدن کارت اتوبوس با مشکل مواجه می‌شدم.»
صبور بعد از یک‌سال و شش ماه، اقامت یک‌ساله دریافت کرد و پس از حدود دو سال زندگی در آلمان، از فامیل خود اطلاع یافت که در یونان در بی‌سرنوشتی بسر می‌برد. تقاضای صبور برای دعوت از خانواده‌اش نتیجه داد و دولت آلمان در سال ۲۰۱۷ خانواده‌ی 5نفری وی را مستقیم از یونان به شهر لایپزیک آلمان انتقال داد.

خوش‌آمدگویی به خانواده و مشکلات جدید

با آنکه خانواده‌ صبور بعد از حدود چهار سال و با تحمل مشکلات فراوان مستقیم به هامبورگ رسیدند، اما رسیدن آنان به همدیگر پایان چالش‌ها نبود. صبور در یک مرکز پناهندگان زندگی می‌کرد و خانه‌ای را که بتواند با فامیلش یکجا بماند در اختیار نداشت.
صبور با یادآوری از آن روزهای سخت می‌گوید: «پس از حدود چهار سال خانواده‌ام را در شهر لایپزیک آلمان ملاقات کردم و بعد از کاغذ پرانی‌های زیاد سرانجام به هامبورگ رسیدیم اما اینجا همچنان نمی‌توانستیم با هم باشیم، زیرا من هم در کمپ بودم و آنها هم باید نخست دوره‌ای کمپ خود را سپری می‌کردند.»
صبور پس از تحمل شش ماه و با عبور از چالش‎های فراوان که اکثریت مهاجران آن را تجربه می‌کنند، توانست خانه‌ی در هامبورگ پیدا کند تا سقفی باشد برای زندگی مشترک با خانواده‌اش.
صبور، مانند بسیاری از مهاجران، روزهای تلخ و لحظاتِ سختی را در این چهارسال سپری کرده است. او برای فرار از افسردگی، راه خوبی در پیش گرفته است.

ورزش، روزنه‌ی برای امید به آینده

ورزش، یکی از پر طرفدارترین تفریح‌های سالم است که انسان‌های زیادی را از دچار شدن به امراض گوناگون نجات داده است. صبور اکنون عضو یک گروه بسکتبال روی صندلی چرخ‌دار در هامبورگ است.
او در مورد روی آوردن به ورزش بسکتبال روی صندلی چرخ دار، چنین توضیح می دهد: «قبل از آمدن همسر و فرزندانم، در کمپ که زندگی می‌کردم با یک خانم مسن آلمانی بنام کترینا (Katrina) که برای کمک با پناهندگان به آنجا رفت و آمد داشت، آشنا شدم. آن زمان در افسرده‌گی شدید به سر می‌بردم و هیچ‌گاه نمی‌خواستم با کسی در تماس باشم و حرف بزنم اما از روی تصادف یک روز در میان صحبت‌ها این خانم از من پرسید که به کدام ورزش علاقه دارم و قبلاً انجام داده‌ام، من از بسکتبال روی صندلی چرخ‌دار(Rollstuhlbasketball) یاد کردم که قبلا در افغانستان نیز با وجود امکانات اندک، بازی می‌کردم. بعدها او مرا در سال ۲۰۱۶ به سالن باراکیل (Barakiel Halle) که تا حال در آن بازی می‌کنم معرفی کرد.»
صبور از همکاری دوستان آلمانی خود بسیار خوشحال است و در هر جمله که به زبان می‌آورد، می‌خواهد مدیون و سپاسگزار همکاری‌های شان باشد.
صبور در مورد دوستان آلمانی‌اش می‌گوید: «مربی و دیگر دوستان آلمانی‌ام مرا با ماشین خود به باشگاه می‌آوردند و با من در رفت و آمد به باشگاه و حتی جاهای دیگر همکاری می‌کردند. همچنان از طریق این باشگاه با خانواده‌ای آشنا شدم که کمی دورتر از هامبورگ زندگی می‌کند اما در هر حالت مرا کمک می‌کنند. از طریق آنها به یک مسابقه دوچرخه‌سواری که با دوچرخه‌های مخصوص برای معلولین صورت می‌گیرد، اشتراک کردم و تا حال مقام‌های خوبی از جمله دوم و سوم را کسب کردم.»


او همراه با هم تیمی‌هایش همچنان در مسابقات داخلی و خارج از کشوری بسکتبال روی صندلی چرخ‌دار، اشتراک کرده و همه با هم مقام‌های خوبی را نصیب شده اند.
صبور از سال ۲۰۱۶ به این سو در گروپ چهارم با تیم بسکتبال روی صندلی چرخ‌دار درسالن باراکیل (Barakiel Halle) برای تیم HSV بسکتبال بازی می‌کند.

«یک سالن برای همه»

در جریان ملاقات با صبور همچنان موفق شدم تا با مربی این تیم بیرند هاکمییر(Bernd Eickemeyer) نیز کوتاه صحبت کنم. از او در مورد صبور پرسیدم، او در پاسخ گفت: «صبور بسیار مهربان و صمیمی است و با آن‌که زبان آلمانی او بعضی اوقات او را در یاد گرفتن تخنیک‌های این ورزش یاری نمی‌کند، اما باز هم توانسته است خود را در جامعه و در میان دوستان آلمانی و هم تیمی‌های خود به خوبی ادغام کند.» او همچنان در مورد سالن که در آن تمرین می‌کنند گفت: «سالن که ما در آن همه روزه تمرین می‌کنیم توسط بنیاد پروتستان آلستردورف (Evangelische Stiftung Alsterdorf) ساخته شده و حمایت می‌شود. این سالن به شکل کاملاً معیاری و مجهز با سیستم‌های مدرن ساخته شده است. اینجا بازی کنان تیم بسکتبال روی صندلی چرخ‌دار برای تیم HSV و همچنان در حال حاضر جوانانی که برای راه یافتن به تیم ملی بسکتبال روی صندلی چرخ‌دار تلاش دارند، تمرین می‌کنند و این تیم کاملاً ابتدایی است.»
سالن باراکیل (Barakiel Halle) از اولین سالن‌های ورزشی در آلمان است که در آن می‌توان بدون هیچ‌گونه موانعی به ورزش پرداخت. «یک سالن برای همه»، زیرا در آن همه و بدون هیچ محدودیت با هر زبان و نژاد و در هر سن و سال می‌توانند شرکت کنند و از برنامه‌های ورزشی آن استفاده نمایند.

Fotos: Nilab Langar