جهان کنونی جاییست که هر آن، به لطف تکنولوژی و علم، ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ارزشی را دگرگون میسازد و به انسانها قدرت میدهد تا هر روز یک گام پیشتر بردارند و مفاهیم را از نو تعریف کنند.
ارایه تعاریف جدید از مفاهیم بزرگ و جهانی سبب شده است که روند سیاسی کشورها، داد و ستد تجاری، ارتباطات فرهنگی و ساختارهای اجتماعی بشر وارد مراحل مختلف تحول گردد.
یکی از عمدهترین مفاهیمی که در عصر تکنولوژی و اطلاعات، تعاریف مختلف به خود گرفته است، وطن و شهروندی است. با توجه به رویارویی بشر با پدیده جدید جهانیشدن (Globalisierung) و ارایه تعاریف مختلف از این پدیده، میتوان در یافت که انسانها با وسعتدادن زوایای فکریشان، میخواهند در کنار اشتراکات اقتصادی و سیاسی بین کشورها، موضوع سرزمین مشترک و تلاش برای جهان و نه کشور مشخصی را نیز در میان آورند.
شاید سرازیر شدن میلیونها پناهجو در سال ۲۰۱۴ و پس از آن به کشورهای اروپایی و برخورد جامعه اروپا با آنان، و در نتیجه جابجا شدن پناهندگان در چرخه کار و توسعه، بتواند یکی از نمونههای بارز شکلگیری مفهوم سرزمین مشترک باشد.
امانویل ریشتر یکی از صاحبنظران این بحث در تعریف جهانیشدن میگوید: جهانیشدن شکلگیری شبکهای است که طی آن اجتماعاتی که پیش از این در کره خاکی، دور افتاده و منزوی بودند در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام میشوند.
در کنار مفهوم جهانی شدن، بحث دیگری نیز با عنوان (جهان وطنی)، امروزه علاقهمندان و خریداران بسیاری دارد.
جهان وطن (Weltoffenheit) یا Cosmopolitanism مفهومی است که باور به متعلق بودن به تمام جهان و مردم آن و عدم وابستگیهای قومی-ملی و در کل، باور به اینکه جهان، میهن مشترک تمامی مردم است، دارد.
در این مفهوم، تعلقات مادی و معنوی ویژهای به کشور خاصی وجود ندارد و فرد جهان میهن علایق فرهنگی، سنتی و سیاسی ویژهای نسبت به سرزمین و کشور اصلی خود ندارد و بنا به اعتقاد به مشترک بودن جهان به عنوان سرزمین تمامی بشر، به حکومت جهانی میاندیشد و با هرگونه مرز فرهنگی، سیاسی، و اجتماعی مغایرت دارد.
این مفاهیم در جهان کنونی که از سویی با پیشرفت و تکنولوژی همراه است و از سوی دیگر تروریسم، ویرانی، فقر و جنگ در کشورهای متعدد بیداد میکند، مسیرهای سادهتر و امکانپذیرتری را برای بشر فراهم میسازد تا با گذر از مفهوم وطن پرستی و مطلق گرایی در بحث وطن و سرزمین مادری، گزینههای بقای خویش را دریابند و از تواناییهای انسانیشان به گونه موثر برای بهبود بخشی از این جهان استفاده کنند. هرچند، مفهوم وطن پرستی و حفاظت از مادروطن، در یک مقطع از تاریخ پس از جنگ جهانی دوم، سبب آبادانی و پیشرفت کشورهای آسیب دیده از جنگ شد.
به باور من، سرزمین مادری یا زادگاه انسان، قطعا به لحاظ عاطفی و اخلاقی ارزشمند و قابل احترام است زیرا در همان خاک با استفاده از آنچه در آن می روید و با تنفس همان آکسیجن که گاهی سالم و روحبخش و گاهی آلوده با دود و باروت بوده است، شکل گرفته ایم و به دنیا آمدهایم. اما به هیچ وجه به این معنا نیست که تا آخرین نفسها در همانجا ساکن شویم و زیر بار حوادث و اتفاقات محیط، توانایی ها و ایدههای خلاقانهمان را دفن کنیم.
انسان همواره در مسیر ماجراجوییهایش به کشفهای بزرگی دست یافته است و مسیرهای زندگی در جهان را تغییر داده است. آنچه که امروز خشتهای اساسی جهان مدرن را تشکیل میدهند، همه محصول ماجراجوییهای بشر است. پس بعید نیست که انسان همواره ایدههای ماجراجویانه و خلاقانهی داشته باشد که برای تحقق آن نیاز به سرزدن به سرزمینهای دور و استفاده از امکانات طبیعی یا صنعتی آنها داشته باشد. از این منظر، بهتر است به میهن جهانی فکر کنیم و همه نقاط زمین را برای انسان ها وطن بنامیم.
من معتقدم که انسانها در مسیر تکامل فکری و جسمیشان نباید محکوم به پابند بودن شوند. چه این پابندی به سرزمین باشد یا زبان یا قوم مشخصی. زیرا هر گوشهی از زمین که انسان در آن به رفاه و آرامش برسد و به آنچه که برای کشف و خلق پدیدهها و راهکارهای پیشرونده نیاز دارد دست یابد، همانجا را میتوان سرزمین نامید.
زیر چتر این اعا هزاران مورد از اتفاقات سازنده و نادری را که توسط افراد بیرون از سرزمینهای مادریشان و بیشتر در مهاجرت شکل گرفته است و در کنار موثریت حتی فرآیندهای جدید و ساز و کار های اثر گذاری را برای حل بحران های جامعه بشری ایجاد کرده است، میتوان تعمیم داد.
پس با نگاه فشردهتر؛ هر خاکی که انسان در آن به بالنده گی برسد و برای خود و محیط موثر واقع شود همان جا وطن است، نه تنها زمینی که در آن زاده میشود.
Foto: Wikipedia