Fotomontage: Amal Hamburg
17. ژوئن 2019

تهدید جنگ در خلیج فارس – ایرانیان هامبورگ چه می‌گویند؟

از زمان گروگان‌گیری در سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران، در دو ماه اخیر تنش بین جمهوری اسلامی و دولت آمریکا به بالاترین حد خود رسیده است. در آخرین تحولات دو نفت‌کش در دریای عمان دچار سانحه شدند. پنتاگون می‌گوید نیروهای ایرانی به این کشتی‌ها حمله کرده‌اند. ایران این ادعا را رد می‌کند. اما اتفاقاتی از این دست، صرف نظر این که واقعا کار چه کسی باشند، خطر درگیری نظامی بین ایران و ایالات متحده را بالاتر می‌برند. آمریکا یک ناو هواپیمابر و دسته‌ای هواپیمای نظامی به خلیج فارس فرستاده و رهبر ایران به هیچ‌وجه حاضر به مذاکره با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا نیست.
ایران که از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ درگیر جنگی تمام‌عیار با همسایه‌ غربی‌اش، عراق بود، در تمام سال‌های بعد از آن مدام سایه نیروهای نظامی آمریکا را بالای سر خودش حس کرده، اما این بار قضیه جدی‌تر از همیشه است، آن‌‌قدر جدی که ایرانیان خارج از کشور، از جمله ایرانیان ساکن هامبورگ هم از تحت تاثیر خطر و احتمال این جنگ قرار گرفته‌اند.
پدرام که در یک شرکت طراحی شهری در هامبورگ کار می‌کند، یکی از این ایرانیان است که مدام به احتمال جنگ فکر می‌کند: «جدیدا چند باری به این که واقعا جنگ شود فکر کرده‌ام. ولی واقعا نمی‌توانم پیش بروم. جرئتش را ندارم. با توجه به اوضاعی که در ایران هست همین حالا هم هر روز باید از خانواده‌ام خبر بگیرم که سالم هستند و اتفاقی برای‌شان نیفتاده است. به‌خصوص وضعیت آدم‌هایی که به هیچ وجه نمی‌توانند از کشور خارج شوند خیلی ناراحتم می‌کند و آزارم می‌دهد.»

شرایط قبل از جنگ: فرصتی برای هرج و مرج

پدرام – ۲۹ ساله – در یک شرکت طراحی شهری کار می‌کند Foto: Omid Rezaee

پدرام که ۲۹ سال دارد، معتقد است جنگ شروع شده است، یک جنگ اقتصادی به واسطه تحریم‌های تمام‌عیار و بی‌سابقه علیه ایران: «هر روز می‌شنویم که در ایران دزدی‌های کوچک مثل کیف‌قاپی و موبایل‌دزدی زیاد شده است. هرج‌ومرج در جامعه زیاد شده و مردم به اجبار بی‌رحم‌تر شده‌اند، چون می‌خواهند خانواده‌شان را سیر کنند. فضای قبل از جنگ و حین جنگ، فضای دزدی‌خیز است. همین زجر و گرسنگی مردم برای من ناراحت‌کننده است و همین اتفاق‌های کوچکی مثل موبایل‌دزدی هم برای من قابل تحمل نیست، به بمباران و این‌ها که اصلا نمی‌توانم فکر کنم.»
او درباره یک جنگ نظامی می‌گوید: «تصاویری که در سال‌های اخیر در سوریه و یمن و لیبی و افغانستان و اوایل جنگ جرج بوش علیه عراق دیده‌ایم، به ما نشان داده که چقدر راحت آدم‌ها در جنگ می‌میرند، بی‌خانمان می‌شوند، عزیزان‌شان را از دست می‌دهند.»
او درباره تاثیر تحریم‌ها و تهدیدهای آمریکا علیه ایران در زندگی‌اش در هامبورگ می‌گوید: «روی زندگی من به طور مستقیم نه، ولی روی خانواده‌م بسیار زیاد. این که می‌گویند تحریم هوشمند، حرف درستی نیست. تک‌تک مردم ایران دارند ضرر تحریم‌ها را می‌بینند. یک بار هم نشده که من با خانواده‌ام حرف بزنم و نگویند ‘می‌دونی قیمت گوشت چقدر شده؟’»

کسی جرئت حرف زدن ندارد

فائزه – ۳۵ سال دارد و دانشجوی فیلم‌سازی است- Foto: Florian Thoss

فائزه ۳۵ سال دارد و دانشجوی مستر فیلم‌سازی در دانشگاه هنر هامبورگ (HFBK) است. فائزه هم مدام درباره جنگ فکر می‌کند و اخبار را دنبال می‌کند. فائزه که قبلا یک فیلم در ایران فیلم‌‌برداری کرده و در هفته فیلم مستند هامبورگ نشان داده، باید برای فیلم‌برداری فیلم بعدی‌اش به ایران برود، اما نمی‌تواند این کار را بکند، چرا که نگران است جنگی اتفاق بیفتد.
او در پاسخ به این که آیا با دوستانش درباره این موضوعات حرف می‌زند، می‌گوید: «از همه عجیب‌تر این است که همه بهت‌زده‌اند و هیچ‌کس جرئت ندارد بگوید ممکن است جنگ بشود.» این فیلم‌ساز ایرانی که از ۱۰ سال قبل در هامبورگ زندگی می‌کند، معتقد است با همه اخباری که از جاهای مختلف به دست همه می‌رسد، اوضاع پیچیده‌تر از آن است که به این سادگی بتوان اوضاع را تحلیل کرد.
او درباره این پیچیدگی می‌گوید: «مسئله این است که وقتی درباره ایران حرف می‌زنی، از یک طرف حکومتی است که همه ما با آن مخالفیم و از طرف دیگر خانواده و دوستان‌ و عزیزان‌مان. موضع‌گیری نسبت به این موضوع سخت است. چون از طرف دیگر اگر اوضاع همین‌طور بماند هم مردم در داخل ایران تحت فشار هستند. مطمئنم اگر ایران بودم خیلی بیشتر از حالا پر از خشم و عصبانیت بودم. الان حداقل زندگی خودم را دارم.»
از او می‌پرسم اگر واقعا جنگی اتفاق بیفتد چه کار خواهد کرد؟ «تنها چیزی که به‌ش فکر می‌کنم این است که چطور می‌توانم آدم‌هایی را که دوست دارم از ایران خارج کنم. اما از طرف دیگر فکر می‌کنم به عنوان فیلم‌ساز موظفم بروم آن‌جا مستندسازی و فیلم‌برداری کنم.» او معتقد است این‌جا در هامبروگ هم می‌توان کارهایی مثل سازماندهی ایرانی‌های خارج علیه جنگ انجام داد. می‌توان با دوستان غیرایرانی صحبت کرد و برای آن‌ها توضیح داد که جنگ چقدر می‌تواند وحشتناک باشد.

آیا می‌توان ایران را نجات داد؟

هستی ۲۵ سال دارد و از پنج سال پیش در آلمان زندگی می‌کند. او که خواهرانش در آلمان و پدرومادرش در ایران زندگی می‌کنند، مدام اخبار را دنبال کند تا ببیند چه اتفاقی می‌افتد.» هستی که مدت‌هاست به ایران سفر نکرده، درباره تاثیر احتمالی این تهدیدها روی زندگی‌ش می‌گوید: «دلیل این که به ایران نمی‌روم همین است. خانواده‌‌‌ام نگران این هستند که وقتی برای سفر به ایران می‌روم اتفاقی بیفتد و من نتوانم به آلمان برگردم. چرا که خانواده من یک بار برای مهاجرت برنامه‌ریزی کرد و همه کارهایش را کرد، اما با به هم خوردن اوضاع سیاسی نتوانست ویزا بگیرد، با این که از نظر سیاسی اصلا فعال نبود و ربطی به این کارها نداشت.»
او و خانواده‌اش درباره این موضوع حرف می‌زنند و نگرانی‌های‌شان را با هم در میان می‌گذارند، هرچند هستی معتقد است در ایران هرچند سال یک بار موضوع تهدید جنگ با آمریکا پیش می‌آید و نمی‌شود همیشه با این افکار زندگی کرد.
او در پاسخ به این که بزرگ‌ترین نگرانی‌اش در وضعیت کنونی چیست، می‌گوید: «خیلی‌ها را می‌شناسم که تا ۵-۶ سال درآمد و شغل و زندگی خوبی داشتند، اما در این مدت شغل‌شان را از دست داده‌اند و در تامین هزینه‌های زندگی درمانده‌اند. گاهی از خودم می‌پرسم اگر وضعیت سیاسی و اقتصادی آن‌قدر بد شود که نتوان چیزهایی مثل غذا و دارو را وارد ایران کرد، آن‌وقت چه؟ نگرانی من فقط به‌خاطر خانواده و دوستانم نیست، برای همه جوانانی است که از این وضعیت رنج می‌برند و کاری نمی‌توانند بکنند.» هستی نگران است وضع به جایی برسد که دیگر نتوان کشور را نجات داد: «هنوز اوضاع آنقدر بد نشده و شاید بتوان با مذاکره با آمریکا به شرایط قبلی برگشت. اما اگر به طرف جنگ برویم یا اوضاع اقتصادی از این هم بدتر شود و دیگر کشور را نتوان نجات داد، آن وقت چه؟»
وقتی از او می‌پرسم آیا می‌توان کاری کرد، جواب می‌دهد: «کاری که من می‌توانم بکنم این است که هم‌کلاسی‌های اروپایی‌ام را آگاه کنم که چه اتفاقی دارد می‌افتد. شاید بتوانم جوانان اروپایی را مطلع کنم تا از ما حمایت کنند.»

یک بار دیگر، مرگ عزیزترین‌ها

هادی – ۴۵ سال دارد و به تازگی از خوزستان ایران به هامبورگ آمده – Foto: privat

هادی و رزا، زن و شوهر ایرانی‌ای هستند که چند ماه قبل به هامبورگ مهاجرت کرده‌اند. آن‌ها اهل خوزستان ایران هستند، جایی که بیشتر از هر منطقه دیگری در ایران درگیر جنگ عراق بود. رزای ۴۵ ساله درباره احتمال یک جنگ دیگر در آن منطقه می‌گوید: «ما در کودکی و نوجوانی جنگ سختی را در منطقه‌مان داریم. تحمل دوباره آن واقعا سخت است. بگذریم که در جنگ با عراق، مردم به جاهای مختلف پناه بردند، اما در شرایط اقتصادی کنونی و با توجه به این که آدم‌ها حتی جان به در ببرند، جایی برای رفتن ندارند.»
هادی حرف همسرش را این‌طور کامل می‌کند: «یکی از بدترین خاطرات زندگی من بمبارانی‌ست که در شوشتر (شهری در جنوب ایران) تجربه کردم. امیدوارم هیچ‌کس دیگر چنین چیزی به چشم نبیند. جنگ یعنی هر لحظه ببینیم یکی از عزیزترین کسانت ممکن است کشته شود. یادم هست در زمان جنگ صبح بلند می‌شدیم می‌دیدیم خانه هم‌کلاسی و هم‌بازی‌مان موشک افتاده و همه مرده‌اند.»